آدرس : تهران، خیابان پاسداران، روبروی نگارستان اول، کوچه اکرمی، پلاک ۱۲، بلوک غربی، شماره ۳۹
تلفن: 26703971-021 | 26703965-021
ایمیل : info@mahdesarmaye.com
کارشناس فروش: 09330720064
بازارهای سهام در ایران ، پرشور بالا و پایین می روند و قدرت اقتصاد ایران را روزانه به نماسش می گذارند و در این میان خیل عظیم سرمایه گذاران و تحلیل گران آماتور و حرفه ای در کسب دانش و سود بیشتر به رقابت می پردازند. فضای باز بازارهای مالی و قدرت انتخاب بی حدی که این بازارهای جذاب به افراد می دهد آزادی انتخاب در کار و تجارت را به ارمغان می آورد و همین مورد باعث رونق روزافزون ورود قشر جوان و آگاهی است که با تکیه بر دانش و توان فردی در پی کسب روزی اند .
دانش قدرت می آورد و سرمایه گذاران آگاه و دانا این قدرت را دارند که بدانند چه موقع چه سهامی را بخرند و کی آنها را بفروشند . آن ها ریسک را کنترل می کنند و سبد سهام خود را طوری مدیریت می کنند که سوددهی ثابت و پایایی داشته باشد .
دانش ، حاصلِ تجربه و اطلاعات است. تجربه را نمی توان با پول خرید. برای کسب تجربه باید بهایی پرداخته شود که ارزان هم نیست . زمان و رنجِ آموختن از ناکامی هایمان، همان قیمتی است که برای کسب تجربه می پردازیم . تجربه ، حاصل درگیر شدن هر شخص با مسائل است .
این کتاب با نام ” سهام ، استراتژی ها و عقل سلیم ” به توضیحی دقیق در ارتباط با این که یک فعال بازار بورس دقیقاً باید چه سهامی را بخرد و کی آنها را بفروشد می پردازد و به روشی علمی سعی در پر کردن خلا موجود در منابع فارسی در ارتباط با بازارهای بورس و سهام ایران می کند .
در این کتاب سعی شده است بدون پرداختن به دلایل پیچیده و خسته کنندۀ معمول در منابع دیگر به شیوه ای رسا و با کمک جداول بسیار ساده به معامله گران و تحلیل گران شیوۀ صحیح و سریع تشخیص ، تشکیل و مدیریت سبدی از برترین و سودآورترین سهام موجود در بازارهای بورس آورده شود.
با توجه به بیش از دو دهه تجربۀ شخصی و پژوهش های مستمر و معامله گری در بازارهای مالی داخلی و خارجی شاید وقت آن رسیده باشد که این تجارب را با دیگر هم وطنانم به اشتراک گذارم . همچنین دوره هایی منحصر به فرد که همه حاصل سال ها تجربۀ شخصی است در مجموعۀ ” مهد سرمایه گویا ” به صورت مستمر در حال برگزاری است . مسلماً برای فعالان بازار ، سبد گردانان خصوصی و دولتی و علاقه مندان هنر تحلیل و خرید و فروش سهام مفید و گشا خواهد بود .
باورِ شماره ۱
با محاسبهی نسبتِ قیمت به سود، میتوان ارزان یا گران بودن سهام را متوجه شد.
به آسانی میتوان نسبتِ قیمت به سود (P/E) را محاسبه کرد. تقریبا تمام روزنامهها، مجلات و سایت های معتبر سازمان بورس و کارگزاری ها و گزارشهای بازار سهام، نسبتِ P/E را منتشر میکنند. هر جا که حرفی از بازار سهام در میان باشد، دربارهی نسبت P/E هم صحبت میشود. پس میتوان گفت محاسبهی نسبتِ قیمت به سود راه مطمئنی برای مقایسهی سهام در بازار سهام است.
آیا این مطلب درست است یا غلط؟
اگر به شما بگویند نسبتِ قیمت به سود در سهم فرضی “الف” برابر با ۷ و در در سهم فرضی “ب” ۱۴ بوده است، آیا سهام “الف” را به سهام “ب” ترجیح میدهید؟ ممکن است این کار را بکنید اما بهتر است از درست بودنِ تصمیمی که گرفتید مطمئن نباشید. به چه دلیل؟ چون به اطلاعات بیشتری نیاز دارید. قبل از اینکه تصمیم بگیرید کدام سهام را بخرید، باید خیلی چیزهای دیگر را بدانید. یکی از مهمترین نکاتی که باید بدانید ارزش سهام بر اساس درآمد آن، سود آن و سایر دادههای مالی کلیدی و مهم است. به عبارت دیگر، باید ارزش واقعی آن سهم را بدانید. نسبتِ قیمت به درآمد هیچ اطلاعاتی دربارهی ارزش سهام در اختیار شما نمیگذارد.
آنچه سرمایهگذارها به آن نیاز دارند، نسبتِ ارزش به قیمت است. با دانستنِ نسبتِ ارزش به قیمت، سرمایهگذارها سریعا متوجه میشوند که آیا یک سهام، ارزان قیمت است، گران است و یا قیمت مناسبی دارد. برای این کار، باید راهی برای محاسبهی ارزش سهام داشته باشیم. البته برای محاسبهی ارزش واقعی سهام، نظریهها و فرمولهایی وجود دارد. اما پیچیدگی آنها باعث شده این نظریهها و فرمولها، حتی برای برخی از سرمایهگذاران فرهیخته و کارکشته هم غیرقابل فهم باشند. در نتیجه، اکثر سرمایهگذارها و حتی حرفهایهاهیچ توجهی به ارزش واقعی سهام نمیکنند! آنها چارهای ندارند جز اینکه از ابزارهای پیش پا افتادهای مانند مقایسهی نسبتِP/E استفاده کنند.
باور شماره ۲
برای خوب پول در آوردن در بازار سهام، باید کاملاً ریسکپذیر باشید.
چند وقت پیش، خانمی به من میگفت که از بازار سهام در حد مرگ وحشت دارد و نمیتواند پولی را که با زحمت زیاد به دست آورده در بازار سهام از دست بدهد. درک وجود ریسک بالا در سرمایهگذاری در بازار سهام خالی از فایده نیست. سرمایهگذاران زیادی مبالغ هنگفتی را در بازار سهام از دست دادهاند. تصویر سرمایهگذارانی که در سال ۱۹۲۹ با پریدن از پنجره خودکشی میکردند به خوبی ریسکی را که ذاتاً سرمایهگذاری در بازار سهام دارد، یادآور میشود.
وقایع اخیر در بازار سهام…سقوط وحشتناک بازار سهام در تاریخ ۱۹ اکتبر سال ۱۹۸۷، رکود بازار در سال ۲۰۰۸، سقوط آنی بازار سهام (the Flash Crash) در تاریخ ۱۰ مِه سال ۲۰۱۰ و مشکلات و خطرات تجارت پر بسامد موجب شده سرمایهگذاری در بازار سهام تصویری شبیه قمار در کازینوها پیدا کند. این مسئله باعث تاسف است زیرا سرمایهگذاری در بازار سهام یکی از بهترین راههایی است که افراد طبقهی متوسط جامعه میتوانند با استفاده از آن ثروت قابل توجهی بدست بیاورند. فقط به چند تکنیک ساده و کمی اطلاعات پایه نیاز است. در واقع، سرمایهگذاری در بازار سهام میتواند به مراتب مطمئنتر و کم خطرتر از سرمایهگذاری در بازار املاک و مستغلات، جمعآوری کلکسیونها و یا حتی کسب و کار خودِ شما باشد.
در اینجا نحوهی کسب درآمدِ خوب در بازار سهام با ریسک پایین را شرح میدهیم:
کم خطرترین سهامی که میتوانید بخرید سهامی هستند که درآمد آنها رشد ثابت و قابل پیشبینی داشته باشند. این سهام نمایانگر شرکتهایی هستند که به بهترین شکل اداره میشوند. سبد سهامی با متوسط رشد درآمد حداقل ۱۴% در سال، طی پنج سال به احتمال زیاد دو برابر و طی بیست سال، تا ۱۵۰۰ برابر هم رشد خواهد کرد.
اگر شما ۱۰ سهم بخرید و با استفاده از دستور حدضرر ریسکِ از دست دادن سرمایه در هر سهم را به ۱۰% کاهش دهید، ریسک موجودی اوراق قرضه شما تنها ۱۰% خواهد بود. ریسک از دست دادن سرمایهی شما در هر سهم تنها ۱% از کل موجودی خواهد بود. چه مدلی از تجارت یا سرمایه گذاری را میتوانید تصور کنید که پتانسیلِ صعودی بازار سهام را داشته باشد و ریسک سرمایه در آن تا این حد محدود و کنترل شده باشد؟
باور شماره ۳
هنگامی که سهام در حال ارزان شدن هستند، بخرید و هنگامی که در حال گران شدن هستند، بفروشید.
یک ضربالمثل قدیمی میگوید راه پول درآوردن در بازار سهام، ارزان خریدن و گران فروختن است. البته که این یک حقیقتِ غیرقابل انکار است. اما مشکل اینجاست که بسیاری از سرمایهگذاران این قاعدهی عقلانی را با این فرضیه اشتباه میگیرند که اگر قیمت یک سهم در حال پایین آمدن است، یعنی قیمت آن پایین است و اگر در حال بالا رفتن است، یعنی قیمت آن بالاست. به همین خاطر، هنگاهی که سهام در حال ارزان شدن است، میخرند و هنگامی که در حال گران شدن است، میفروشند. این بدترین اشتباهی است که یک سرمایهگذار میتواند مرتکب شود.
ما سهام را به امیدِ گران شدن میخریم. اگر قیمت سهمی افزایش یابد، یعنی این انتظار برآورده شده است. وقتی قیمت سهم پایین میآید، یعنی این انتظار برآورده نشده است. در نتیجه منطقی است زمانی که قیمت سهام در حال افزایش است، اقدام به خرید کنیم. علاوه بر این، بهترین زمان خرید یک سهم زمانی است که بالاترین قیمت قبلی خود را شکسته و گرانتر شده است. در این مرحله همه ی سهامداران راضی هستند و نمیخواهند سهام خود را برای قیمتشکنی، زیر قیمت بازار بفروشند. اگر قیمت سهم منصفانه باشد، پس همچنان احتمال رشد قیمت آن وجود دارد.
باور شماره ۴
بازار سهام مانند سد و مانعی در برابر تورم عمل میکند.
سالهاست که دلالان و فروشندگان سهام در شرکت های سرمایهگذاری سهام میگویند بازار سهام مانع ایجاد تورم است. خب، میشود گفت هم بله و هم خیر. بستگی دارد شما چگونه به سهام نگاه کنید.
سد واقعی در برابر تورم چیزی است که ارزش آن با بالا رفتن تورم افزایش یابد…چیزهایی مانند خانه، طلا و یا کلکسیونهای قیمتی. اما واقعیت این است که تورم دشمنِ شماره یک بازار سهام است. با بالا رفتن تورم، نرخ بهره هم بالا رفته و دو اتفاق میافتد. اولین اتفاق این است که سرمایهگذارها میگویند «عجب! حالا که میتوانم با نرخ بالای سودِ اوراق قرضه همین پولِ هنگفت را به دست بیاورم، چرا در بازار سهام سرمایهگذاری کنم؟» بنابراین پول خود را از بازار سهام خارج میکنند و با این کار قیمت سهام کاهش مییابد. دومین اتفاق این است که هزینهی انجام کارهای تجاری بالا میرود. در نتیجه، درآمد شرکتهای سهامی کاهش یافته و قیمت ها در بازار سهام هم پایین میآید.
با این حساب، پس چرا میگویند بازار سهام مانند سد و مانعی در برابر تورم عمل میکند؟ به این دلیل که سرعت پول در آوردن در بازار سهام سریعتر از آن است که تورم بتواند آن را از بین ببرد. کافی است روی سهامی سرمایهگذاری کنند که نرخ رشدِ درآمدِ آن از مجموعِ نرخِ تورم و نرخِ سودِ بلند مدت بیشتر است. با این کار، قیمت سهام سریعتر از نرخ تورم افزایش مییابد و سرمایهگذارها با جلو زدن از تورم، آن را شکست میدهند.
باور شماره ۵
جوانترها قدرت ریسکپذیری بیشتری دارند
از بین تمام باورهای غلطِ بازارِ سهام، این یکی بیرحمانهترین و اشتباه ترین باورهای ممکن است. همه میدانیم که افراد مسن نباید ریسک کنند و به دلیل محدود بودن درآمدهایشان باید خیلی محتاط عمل کنند. آنها استطاعت از دست دادن سرمایهاشان را ندارند! خب، چه کسی به این نتیجه رسیده که جوانترها استطاعت از دست دادنِ پول و سرمایهشان را دارند؟
اگر قرار باشد گروهی را انتخاب کنیم که باید از هر دلار / ریال از درآمد خود مراقبت کنند، این گروه جوانان هستند. آنها برای شروع زندگی مشترک، خرید خانه، اسباب و وسایل زندگی و پسانداز برای آینده و غیره به پول نیاز دارند. علاوه بر این، طبق شاخص درآمد، جوانان معمولا درآمد پایینی دارند. درآمد آنها بسیار ناچیز است.
با این حال، جوانان دارایی بسیار ارزشمندی در اختیار دارند و آن زمان است. نیازی نیست ریسک کنند. آنها میتوانند در شرکتهای امتحان پسدادهای سرمایهگذاری کنند که تمام طول سال سوددهی دارند. با نرخ رشد سالانه ۱۰%، میتوانند سرمایهی خود را طی هفت سال دو برابر کنند. هنگامی که بچههایشان به سن دانشگاه برسند، این سرمایهی اولیهی بیخطر تا هشت برابر رشد کرده است.
وقتی زمان دارید، میتوانید صبر کنید. صبور بودن در بازار سهام نتیجهی مطلوبی دارد.
سهام، استراتژیها و عقل سلیم
نحوهی انتخاب سهام
به بخش کتاب های تجاری هر کتابخانهی نسبتا خوبی که دوست دارید، سری بزنید. قفسههای این بخش پر است از کتابهایی در مورد نحوهی انتخاب سهام. طی پنجاه سال گذشته خیلی از این کتابها را خواندهام و میتوانم بگویم بعضی از آنها بسیار خوب نوشته شدهاند اما بیشترشان خوب نیستند. کار سادهای نیست، اما جدا کردن مطالبِ خوب از مطالبِ نه چندان خوب واقعا لازم است. هر کس که کتاب جان روتچیلد با عنوان «احمق و پولش» را خوانده باشد، منظورم را متوجه میشود.
بزرگترین مانع در پیدا کردن سیستمی که در انتخاب سهام موفق عمل کند، این است که چنین سیستمی وجود ندارد. حتی سیستم فوقالعاده خوبِ وارن بافت هم هر چند وقت یکبار انتخابهای اشتباهی دارد. با این حال، قوانین ساده و عاقلانهای وجود دارند که افراد میتوانند با استفاده از آنها و چشم پوشی از سیستمی که استفاده میکنند، مهارتهای خود را در انتخاب سهام افزایش دهند. این قوانین عبارتند از:
قانون اول: دنبال سهامی باشید که ارزش آنها کمتر از میزان واقعی ارزیابی شده باشد. اولین قدم در انتخاب سهام، توجه به سهام شرکتهایی است که در حال سودآوری هستند، سودهای کلان. سهام شرکتهایی را مطالعه و بررسی کنید که سود آنها به سرعت در حال افزایش است و سهام شرکتهایی را انتخاب کنید که سود آنها در مقایسه با سال گذشته دائما در حال افزایش است.
تنها راهی که با استفاده از آن میتوان فهمید که آیا ارزش سهمی کمتر از میزان واقعی آن ارزیابی شده، دانستن ارزش واقعی آن سهم است. این سوال را با محاسبهی ارزش یک سهم بر اساس نرخ رشد درآمد آن، سودهی و سایر نکات اصولی آن پاسخ میدهم. فرمولهایی را که برای محاسبهی ارزش سهام استفاده میکنم در فصل ۳ این کتاب با عنوان «نحوهی ارزشگذاری سهام» توضیح دادهام. اگر ارزش یک سهم از قیمت آن بالاتر باشد، میگوییم ارزش این سهم از میزان واقعی آن کمتر ارزیابی شده است، چنین سهمی میتواند گزینهی خوبی برای انتخاب باشد.
سهامی که ارزش آنها کمتر ارزیابی میشوند شانس بیشتری برای سودآوری دارند، یعنی پتانسیل سودآوری آنها بالا و ریسک افت قیمتشان پایین است. به عبارت دیگر، سهام کم ارزشگذاری شده در مقایسه با سهامی که ارزش آنها بیش از میزان واقعی ارزیابی شده باشد، شانس برنده شدن را بالا می برند، شانس دریافت جایزه بابت برنده شدن را افزایش میدهند و ریسک از دست دادن سرمایه را کاهش میدهند. در نتیجه، به دنبال سهامی باشید که ارزش آنها کمتر از میزان واقعی ارزیابی شده باشد.
قانون دوم: دنبال سهام امن باشید. تا به حال به این نکته دقت کردهاید که قیمت سهام بعضی از شرکت ها هرگز دستخوش هیجان بازار نمیشوند و سال به سال هم به ارزش آنها افزوده میشود؟ سهام برخی دیگر از شرکت ها همیشه در صدر اخبار هستند و مانند یک یویو مدام بالا و پایین میروند. دلیل این تضاد بسیار ساده است. شرکتهای گروه اول سابقهی خوبی در کسب درآمدهای ثابت دارند در حالیکه سابقهی شرکت های گروه دوم نشان میدهد درآمدهای این شرکت ها نامنظم و بیثبات است. نوسانات قیمت حاکی از ترس و عدم اطمینان است.
نوسان قیمت و ریسک دلایل بسیار زیادی دارند…شایعات، ترورهای سیاسی، زلزله و بسیاری موارد دیگر. سهامدارانی که اطمینان چندانی به شرکتهایی که از آنها سهام خریداری کردهاند ندارند به شایعات و اخبار بد شدیدا واکنش نشان میدهند. در نتیجه، هنگامی که اتفاقات ناگوار رخ میدهد، قیمتِ سهامِ شرکتهایی که درآمدهای نامنظم و بیثباتی دارند، بیشتر آسیب میبینند. سهام شرکتهایی که درآمدهای منظم و قابل پیشبینی دارند تقریبا هر بحرانی را به سلامت پشت سر میگذارند.
بدیهی است خرید سهامِ شرکتهایی که ثبات مالی دارند، ریسک کمتری دارد. به همین دلیل، قبل از خرید سهام فاکتورهای ضرر و زیان را با دقت تحلیل و بررسی میکنم. در فصل ۷ با عنوان «امنیت سهام: حلقهی گمشده» چگونگی ارزیابی ریسک را شرح دادهام.
دومین فاکتور کلیدی در انتخاب سهام توجه به سهام امن است.
قانون سوم: به دنبال سهامی باشید که قیمت آنها در حال افزایش است. سختترین کار برای بیشتر سرمایهگذاران خرید سهامی است که در حال گران شدن است. اکثرا به ما یاد دادهاند که صبر کنیم تا یک سهام ارزان شود و بعد اقدام به خرید آن کنیم. ایدهی خرید سهامِ ارزان قیمت کاملا عاقلانه به نظر میرسد اما گمراهکننده و اشتباه است.
باید گفت که خیلی از فرصتهای خوب را از دست خواهید داد. وقتی سهامِ واقعا خوب شروع به گران شدن میکنند، معمولا دیگر به قیمت قبلی خود بر نمیگردند. گواه این ادعا، صدها سهامی است که طی چند سالِ گذشته دو یا سه برابر گرانتر شدهاند بدون اینکه حتی یک بار قیمت آنها کاهش پیدا کند.
و مهمتر از همه اینکه وقتی سهامی را میخرید که در حال ارزان شدن است، نمیدانید قیمت آن تا کجا ممکن است سقوط کند.
خرید سهامی که در حال ارزان شدن است، احتمال موفقیت شما را کاهش میدهد. اکثر ما آرزو داریم سهام را در حالیکه ارزان است بخریم و بعد با گران شدن آن به سود برسیم. آرزوی خوبی است اما احتمال برآورده شدنِ آن عملا صفر است. قیمت سهامِ خوب به مدت طولانی پایین نمیماند و شما باید خیلی خوش شانس باشید که بتوانید با خرید به موقع این سهامِ ارزان قیمت، کار را تمام کرده باشید.
انتخاب سهمی که در حال گران شدن است نه تنها مشکلاتِ ذکر شده در بالا را برطرف میکند، بلکه خوبی های زیادی هم دارد. اول، سهامی که در حال گران شدن هستند دقیقا کاری را انجام میدهند که از آن انتظار دارید، یعنی گران شدن و نیازی نیست از سهمی که مدام در حال گران شدن است بخواهید این عادت خود را کنار بگذارد.
خرید سهمی که قیمت آن در حال افزایش است منافاتی با خرید آنها بعد از افت شدید قیمتشان ندارد. تمرین صید کردن سهامی که افت شدید قیمتی دارند، ورزش بسیار خوبی است که در مورد آن در فصل ۱۵ با عنوان «صید ماهی از کف رودخانه (سهامی که ارزش آنها به کمترین قیمت رسیده): هنرِ خرید سهام ارزان قیمت و فروش آنها با قیمت بالا» بحث کردهام. فقط باید بدانید روند قیمتی کِی از پایین به بالا رفته است. در فصل ۹ با عنوان «زمانبندی: سلاح اصلی» به شما میگویم چگونه تغییراتِ قیمتِ سهام را تشخیص دهید.
و نهایتا، سهامی که در حال ثبت رکود جدیدی در گران شدن است عملا هر چقدر هم گران شود باز هم متوقف نمیشود. در این حالت هیچ یک از خریداران این سهام را نمیبینید که ناراضی و یا منتظر پس گرفتن پولشان باشند. من خیلی به خرید سهامی که ۵۲ هفته از اولین افزایش قیمت آنها گذشته، علاقه دارم. این نوع سهام برای رسیدن به یک موقعیت با ثبات و محکم، به اندازهی کافی زمان داشتهاند و نشانههای جدیدی از رشد را میتوان در آنها دید.
داشتن سهامی که قیمت آنها در حال افزایش است سرگرمی خوبی است. پس سهامی را انتخاب کنید که قیمت آنها در حال افزایش است.
قانونِ قانونها: سهام انتخابی شما باید امن، زیر قیمت واقعی ارزشگذاری شده و قیمت آن در حال افزایش باشد. گفتن این حرف کار آسانی است، اما چگونه سهامِ امن و زیر قیمت واقعی ارزشگذاری شده را پیدا کنیم که قیمت آن هم در حال افزایش باشد؟ باید این مراحل را طی کنید:
اصلا عجیب نیست. عقل سلیم و یک منطق ساده حکم میکند که انتخابِ سهامِ امن، زیر قیمتِ واقعی ارزشگذاری شده و قیمتِ رو به افزایش، منجر به عملکردِ بالاتر از متوسط در دراز مدت میشود
نحوهی ارزشگذاری سهام
چگونه متوجه شویم افزایش مفرطِ ارزش اموال و دارییها به دلیل هیجانِ غیر منطقی بوده است که در ادامه منجر به رکود غیرمنتظره و طولانی مدت میشود، همان چیزی که طی دهههای گذشته در ژاپن شاهد آن بودهایم؟
نظریهی ارزشگذاری سهام نسبتا ساده، اما استفاده از آن بسیار مشکل است. کتاب «مدل تخفیفِ سود» که از نظر تئوری دقیق و روشن، اما غیرکاربردی است، تنها این نظریه را به خوبی توصیف میکند. این نظریه نه تنها بر اساس تعدادی فرضیه دربارهی پرداخت سود سهام، نرخ رشد و فاکتورهای خطر است که معمولا از حد حدس و گمان فراتر نمیروند، بلکه از نظر محاسبات ریاضی هم بیثبات و ناپایدار است. جوابهایی که با این نظریه بدست میآیند معمولا قابل استفاده نیستند.
چگونه میتوانیم با توجه به واقعیتها به جای فرضیهها سهام را به شکل واقعی ارزشگذاری کنیم؟
بیایید نحوهی عملکرد بازار سهام و اوراق قرضه را بررسی کنیم. سه نیروی قوی آن ها را پیش میبرند که عبارت اند از درآمدها، نرخ بهره و تورم که رقابت شدیدی برای جذب پول سرمایهگذاران دارند. هنگامی که درآمد شرکتها و درکِ ارزش سهام بالا میرود، سرمایهگذاران پول خود را به سمت بازار سهام سرازیر میکنند. زمانی که نرخ بهره بالا میرود و سرمایهگذاران درصد سود بالاتری دریافت میکنند، پولها به سمت اوراق قرضه میروند. برعکس این پدیده نیز روی می دهد.
پول جایی میرود که جای رشد و افزایش داشته باشد. قیمت سهام با بالا رفتن درآمد شرکتها افزایش و با بالا رفتن نرخ بهره کاهش مییابد. قیمت سهام بطور غیر مستقیم از نرخ تورم هم تاثیر میپذیرد. نرخ تورمِ فزاینده منجر به افزایش نرخ بهره میشود که به نوبهی خود باعث خروج پول از بازار سهام و پایین آمدن قیمت سهام می شود. به طور خلاصه:
قیمت سهام هنگامی بالا می رود که:
با توجه به این سناریو، سرمایهگذاران چگونه می توانند تصمیم بگیرند که پول خود را در کجا سرمایهگذاری کنند؟
از آن جا که سرمایهگذاران دائماً تلاش میکنند میزان سود دریافتی خود را به حداکثر برسانند، هنگامی اقدام به خرید سهام میکنند که فکر میکنند بازده کلِ سهام بیشتر از بازده کل اوراق قرضه باشد. به گفته ی دیگر، افزایش قیمت سهام و پرداخت سود سهام بیشتر از برآیند پرداخت سودِ اوراق قرضه باشد. سرمایهگذارن زمانی دست به خرید اوراق قرضه می زنند که فکر کنند از این اوراق سود بالاتری به دست خواهند آورد.
در مورد اوراق قرضه، دانستن اینکه دقیقا چقدر باید بپردازیم تا سود مورد نظر به دست آید، کار آسانی است. فقط پرداخت سود سالانه را بر بازده ی بهره تقسیم کنید. محاسبهی آن به شکل زیر است:
BP = 100*(IP/IY) Eq. (3.1):
که در آن BP = قیمت اوراق قرضه به ازای هر سهم/ دلار / ریال
IP = پرداخت سود سالانه به ازای هر سهم/ دلار / ریال
IY = بازدهی بهره به درصد
به عنوان مثال: قیمتِ اوراق قرضه ای که پرداخت سود سالانهی آن ۱۰۰۰ دلار / ریال و بازده بهره آن ۸% باشد، ۱۲۵۰۰ دلار / ریال میباشد.
BP = 100*(100/8.0) : Eq. (3.1)
= ۱۰۰*(۱۲٫۵)
= $۱,۲۵۰
به این ترتیب، در رابطه با برگشت سودی که از خرید سهام توقع داریم، به مراتب اطمینان کمتری وجود دارد. حتی پس از اینکه فروشنده و خریدار در مورد قیمت یک سهام مذاکره میکنند، هیچ یک از طرفین نمیدانند که آیا این سهام اصلا به سوددهی خواهد رسید یا نه، و اگر میرسد، کِی و بعد از چه مدت این اتفاق خواهد افتاد. قطعاً پتانسیل دریافت سود سهامِ یک شرکت به درآمدهای آن شرکت بستگی دارد. بنابراین، اولین جایی که برای ارزیابی قیمتی که باید برای یک سهام بپردازیم، برویم، سودهای حاصل از آن سهام است (بازده عواید).
با نگاهی به نسبتِ قیمت به درآمد یک سهام، یعنی نسبتِ P/E، میتوانیم بازدهی سهام را محاسبه کنیم. این شیوهی متداول برای ارزشگذاری سهام عملا در هر روزنامه یا وبسایتی پیدا میشود. سود حاصل از یک سهام بر اساس نسبت P/E آن به شکل زیر محاسبه میشود:
EY = 100*[1/(P/E)] : Eq. (3.2)
که در آن:
EY=سود درآمد به درصد
P = قیمت سهام به دلار / ریال /در هر سهم
E = درآمد هر سهم به دلار / ریال /در هر سهم
به عنوان مثال: بازده سود یک سهام با نسبتِ P/E 16 برابر با ۶٫۲۵ درصد خواهد بود.
EY = 100*[1/(16)] Eq. (3.2)
= ۱۰۰*(۰٫۰۶۲۵)
= ۶٫۲۵%
مهم ترین رابطه ی بین بازار سهام و بازار اوراق قرضه مربوط به مقایسهی بازدهِ درآمد،EY، با بازدهِ سود است. سرمایهگذاران پول خود را جایی سرمایهگذاری میکنند که معتقدند بیشترین نرخ بازده را برای آنها به همراه خواهد داشت. اگر نسبتِ P/E سهام پایین و بازده درآمد،EYs ، بالا باشد، پول به سمت بازار سهام سرازیر خواهد شد. اگر قیمت اوراق قرضه پایین و بازده سود، IYs، بالا باشد، پول به سمت بازار اوراق قرضه سرازیر خواهد شد.
انتظار سرمایهگذارانی که نگران سرمایهشان هستند این است که بازده بالقوه سهام به میزان قابل توجهی بیشتر از بازده بالقوهی اوراق قرضه باشد. آنها میخواهند ریسکی که برای بودن در بازار سهام میپذیرند برایشان جبران شود. برای مثال سطح متوسط EY سهام در S&P 500 در تاریخ ۱۳ فوریه سال ۲۰۱۵ در حدود ۱۷/۵% بود و میزان IY اوراق قرضه بلند مدتِ AAA Corporate Bonds در حدود ۸۳/۲%بود. واضح است که سرمایهگذاران در آن زمان نگران بودند و خواهان این بودند که بازده سهام به میزان ۷/۸۲% بیشتر از بازار اوراق قرضه باشد. اختلاف بین EY و IY را بازده حق صرف (حق بیمه)[۸]یا YP نامیده میشود. در تاریخ ۱۳ فوریه سال ۲۰۱۵، حق صرف مساوی بود با:
EY-IY=5.17-2.83=2.34%
رابطه EY= IY + YP اساس ارزشگذاری سهام را پایهریزی میکند
اگر:EY =IY + YP : Eq. (3.3)
سپس:
۱۰۰ x (E/P) = IY + YP
اگر P را که قیمت یک سهام در بازار است با V که ارزش واقعی آن است جایگزین کنیم، چیزی که بدست میآوریم عبارت است از:
۱۰۰ x (E/V) = (IY = YP)
با یافتن پاسخ برای V این مقدار به دست میآید:
V = 100 x [E/ (IY +YP)] Eq. (3.4)
V = ارزش یک سهم به دلار / ریال/در هر سهم
IY =نرخ بازده ی اوراق قرضه دولتی به درصد
YP= بازدهی حق بیمه
به این معادله «تخمین سریع ارزش» میگوییم.
هدف ما از ارزش گذاری سهام، کپی کردن قیمت واقعی بازار در یک فرمول نیست. هدف ما تعیین قیمت واقعی سهام بر اساس اصول پایه است. استفاده از فرمول (۳٫۷) شروع خوبی برای نیل به این هدف است. استفاده از این فرمول نه تنها به ما کمک میکند متوجه شویم یک سهام کمتر و یا بیشتر از ارزش واقعی آن ارزشگذاری شده است یا نه، بلکه خوبی های دیگری نیز دارد که به بیان آن می پردازیم:
ارزشگذاری سهام و چرخههای بازار سهام
در بازار های بورس نبرد هولناکی در جریان است. سفتهبازهای سهام منتظر بالا رفتنِ مجدد قیمتها هستند و سلففروشان سهام اوراق قرضه که سعی در فروش اوراق به قیمتی ارزانتر از قیمت واقعی دارند بر این باورند که بازی تمام شده است. هر دو دسته تلاش می کنند با استفاده از کوهی از واقعیتها، داستانها و یا شلوغ بازی و بلوف زدن حرف خود را به کرسی بنشانند. در این شرایط ما چگونه میتوانیم درمیان این همه جنجال و هیاهو، روی واقعیت تمرکز کنیم و بفهمیم واقعاً چه اتفاقی در حال وقوع است؟
طبق نظریهی بازارهای کارا (پر بازده) «سر درآوردن از بازار» غیر ممکن است زیرا قیمت سهام همیشه تمام اطلاعات مربوطه را به محض در دسترس قرار گرفتن، به شکل یکپارچه منعکس میکند. آنچه در این نظریه بطور تلویحی عنوان میشود، شرایطی است که طبق آن تمامی اعضای بازار سهام همزمان تمام اطلاعات مرتبط را دریافت کرده و بر اساس آن عمل میکنند. مشخص است که این برداشت احمقانه و نادرست است.
واقعیت این است که اعضای بازار سهام قطعا دوست دارند جز اولین کسانی باشند که تمام اطلاعات مرتبط را دریافت میکنند اما تنها افراد کمی توان و ابزار انجام این کار را دارند. حرفهایها و تجارِ پُر معامله از عهدهی این کار بر میآیند اما اکثر ما جزء آخرین کسانی هستیم که اخبار هر گونه حرکتی در بازار به گوشمان میرسد که آن موقع هم دیگر کار از کار گذشته است. پس راهکار مواجهه با این ایراد چیست؟
ما باید روی نیروهای اصلی تمرکز کنیم که بازار را کنترل و هدایت میکنند و در باتلاق اخبار مهم گیر نکنیم و گول آنها را نخوریم. سرمایهگذاران زیرک میدانند روند بازار را سه نیروی قدرتمند تعیین میکند. همه آنها را می شناسند اما معمولاً درک درستی از آنها ندارند. این نیروها به هم مرتبط و در عین حال از یکدیگر مستقلاند، قابل اندازهگیری و در عین حال بحثبرانگیز هستند. آثار تمام رویدادهایی را که رخ میدهند و در نهایت سرنوشت بازار را تعیین میکنند.
هنگامی که رویداد مهمی مانند معرفی یک محصول به بازار، زلزله و یا ترورِ یک شخصیت سیاسی رخ میدهد، سرمایهگذاران بطور غریزی گمانهزنی میکنند که آیا این اتفاق به بیشتر شدنِ درآمد شرکتها کمک میکند و یا به آن صدمه میزند. اگر به نظر برسد اتفاقی که افتاده به بیشتر شدنِ درآمدها کمک میکند، میزان ارزش سهام در ذهن افراد فعال بالا میرود و در نتیجه قیمتها افزایش مییابد. در مقابل، اگر تاثیر اتفاق را بر درآمدها نامساعد تلقی کنند، قیمتها افت میکنند. درآمد شرکتها اولین نیروی قدرت مندی است که روند بازار سهام را مشخص میکند.
چیزی که در هر اقتصاد قوی ایجادِ ترس و وحشت کرده و بازار را دائما دچار هراس میکند، تورم است. تورم باعث افزایش قیمت مواد خام، دستمزدِ نیروی کار و هزینهی خدمات میشود. اگر یک شرکت نتواند بهرهوری را افزایش دهد و قیمتها را بالا ببرد، حاشیهی سود (درصد سودِ حاصل از فروش خالص) محدود میشود و درآمدها کاهش مییابند. بالا رفتن تورم در نهایت منجر به افت قیمت سهام میشود. تورم دومین نیروی قدرتمندی است که روند بازار سهام را تعیین میکند.
تورم نه تنها منجر به کاهش ارزش داراییهای مالی میشود بلکه قدرت خرید مصرفکنندگان را هم نابود میکند. آنچه به آن توجه نشده این است که تورم باعث نابودی ثبات پولی شده و ضعف اقتصاد را به دنبال خواهد داشت. هیئت مدیرهی بانک مرکزی وظیفهی حفظ ثباتِ پولی را بر عهده دارد و این کار را با کنترلِ عرضهی پول انجام میدهد. با افزایش تورم، بانک مرکزی عرضهی پول را محدود میکند و نرخ بهره افزایش مییابد.
جالب اینکه با بالا رفتن نرخ بهره، هزینهها افزایش مییابند. نرخ بالای بهره باعث فروکش کردن سرمایهگذاری شده، اقتصاد را تضعیف میکند، به درآمدهای شرکتی صدمه میزند و نهایتا منجر به سقوط بازار سهام میشود. سومین نیروی قدرتمندی که روند بازار سهام را مشخص میکند، نرخ بهره است.
بطور خلاصه:
قیمت سهام با افزایش درآمدها بالا میرود. قیمت سهام با افزایش تورم و نرخ سود کاهش مییابد.
با اینکه اکثر سرمایهگذاران با این مشاهدات اولیه آشنا هستند، فرمولِ ارزشگذاری سهام که در فصل سوم ذکر شد، تنها رابطی است که این نیروهای قدرتمند را بهم پیوند میدهد. این رابطه به شکل زیر است:
V = 100*(E/(IY+YP))*SQR[((R+G)/2)/((IY+YP)+F)] :Eq. (3.7)
V = ارزش سهام به دلار / ریال /در هر سهم=
E = درآمدهای هر سهم به دلار / ریال /در هر سهم=
IY= نرخِ اوراقِ قرضهی مشارکت درصد
YP = بازدهی حق بیمه
SQR = جذر (ریشهی دوم)
ROTC = بازده سرمایهی کل به درصد
R = (IY+YP*SQR(ROTC/(IY+YP) :Eq. (3.6)
G نرخ رشد درآمد سالانه به درصد/ سال=
F نرخ تورم سالانه =CPI به درصد/
معادلهی (۳٫۷) به خوبی نشان میدهد که ارزش سهام با افزایشِ درآمدِ حاصل از هر سهم، سودآوری و نرخ رشدِ درآمدها افزایش مییابد. ارزش سهام با افزایش نرخ بهره و تورمِ CPI کاهش مییابد. حالا ببینیم معادلهی (۳٫۷) چگونه به درک دلیل و چگونگی چرخهی بازار کمک میکند.
رشد درآمدها: مهارت طلایی
شغل شما به عنوان یک سرمایهگذار حفظ و افزایشِ ارزش خالص دارایی شماست. دشمنان شما عبارت اند از هزینه ها، مالیات و تورم. مخارج را میتوان کنترل کرد. مالیاتها را میتوان به تعویق انداخت، خود را در مقابل آنها محافظت کرد و یا از آنها دوری کرد، اما نمیتوان از پرداخت آنها طفره رفت. تورم را نمیتوان به تعویق انداخت و یا از روبرو شدن با آن طفره رفت اما میتوان بر آن غلبه کرد. یکی از مطمئنترین راههای مغلوب کردن این دشمنان داشتن سهامی است که دائماً در حال رشد هستند.
تعیین هدف برای سرمایهگذاری. نرخ بازده مورد نیاز متناسب با مالیاتها، مقابله با تورم و تامین درآمدِ فعلی بسته به شرایط اقتصادی و فردی شما متفاوت است. فقط خود شما میتوانید تعیین کنید که چه میزان پول نقد برای خرج کردن نیاز دارید. علاوه بر نیاز به درآمد فعلی، حداقل نرخِ بازده که باید بدست بیاورید، برابر است با مجموع نرخ تورمِ CPI بعلاوهی بازده اوراق قرضهی مشارکت بلند مدت .
نرخ رشد درآمد سهام شما باید با اهداف سرمایهگذاری شما مطابقت داشته باشد. اگر میخواهید هر پنج سال یکبار پول خود را دو برابر کنید، باید سبد سهامی داشته باشید که رشد سهامِ آن بطور ثابت حداقل ۱۴ درصد در سال باشد. با افزایش نرخ تورم و بهره، لازم است اهداف سرمایهگذاری خود را مطابق با آنها تنظیم کنید. با داشتنِ درک دقیقی از نقشِ رشد درآمدها، چگونگی تخمین نرخ رشد و استفادهی مناسب از تخمین رشد میتوانید سهام مناسب را انتخاب کنید.
نقش رشد درآمدها. بقای شرکتها به رشد آنها بستگی دارد. آنها نمیتوانند همیشه در یک سطح باقی بمانند. هزینه ها، مالیات و تورم، ثروت یک شرکت را نابود میکنند، همان کاری که با شما میکنند. اگر شرکتی نتواند با سرعتی رشد کند که از این دشمنها پیشی بگیرد، سرانجامی جز نابودی نخواهد داشت. از طرف دیگر، در صورتی که نرخ رشد درآمدهای یک شرکت ثابت باشد، پیشرفت خواهد کرد. رشد درآمدها نمایانگر سلامت یک شرکت و موفقیتهای آتی آن است. همچنین نشانه ی خوبی برای سلامت و پتانسیل سبد سهام شما نیز هست.
تخمین نرخ رشد. مفهوم رشد درآمدها بسیار ساده است، با این حال تخمین نرخ رشد درآمدها میتواند بسیار دشوار باشد. این کار مانند محاسبهی میزان بنزینی است که خودروی شما در هر کیلومتر مصرف میکند. محاسبهی MPG برای یک باک بنزین خیلی ساده است. اما میتواند خیلی هم گمراه کننده باشد. روشن است که میانگین مصرف بنزین شما در هر مایل به شرایط رانندگی و مجموعهای از شرایط دیگر بستگی دارد. درآمد بعضی از شرکت ها با سرعتی خوب و ثابت رشد میکند، در نتیجه به راحتی میتوان نرخ رشد آنها را محاسبه کرد. شرکتهای دیگر، مانند رانندههایی هستند که کمی به جلو حرکت میکنند، توقف میکنند و باز حرکت میکنند. درآمدهای آنها به شکلی دلسرد کننده و غیر قابل پیش بینی بالا و پایین میرود. اگرچه پیش بینی درآمد این مجریان پُر نوسان و نامنظم، تقریبا غیر ممکن است، با این حال باید بدانید چشم انداز رشد درآمد آنها در آینده به چه شکل خواهد بود.
با توجه به تنوع عوامل و شرایطِ موثر بر عملکرد درآمدها، به سیستمی برای برآورد رشد درآمدها نیاز داریم که بتواند تخمین رشد را تقریبا برای هر شرکتی محاسبه کند. به عنوان مثال، مرحلهی سادهی انتخاب یک بازهی زمانی برای محاسبهی نرخ رشد را در نظر بگیرید. شروعِ این بازهی زمانی از کی باید باشد؟ پنج، ده و یا پانزده سالِ پیش؟ پایان آن کی باید باشد؟ یک، سه و یا ده سالِ آینده؟ همین یک تصمیمِ ساده، تاثیر بسیار زیادی در تخمینِ نرخ رشدی که بدست میآوردید، دارد. مسائل مهم دیگری از قبیل محاسبهی اعداد منفی و تقسیم بر صفر به ما کمک میکند براحتی متوجه شویم که چرا بسیاری از برآوردهای نرخ رشد ممکن است کاملا اشتباه باشند.
یکی از بدترین نمونههای نرخ رشد گمراه کننده، قبلا در یکی از سایت های مالیِ پر طرفدار ارائه میشد که به شکل ماهیانه لیست «شرکتهای در حال رشد» را منتشر میکرد. گفته میشد سود این شرکتها «در هر سه ماه، حداقل ۲۰۰% » است. بله درست است، درآمد سه ماهی یک شرکت میتواند از یکصدهزار تومان به سیصد هزار تومان با سود ۲۰۰% برسد، اما آیا این بدان معنی است که این شرکت یکی از شرکتهای در حال رشد ایران است؟ فکر نمیکنم این گونه باشد.
چگونه یک نفر میتواند به این اعداد و ارقام عجیب و غریب برسد؟ حسابِ سادهی کلاس سوم دبستان؟ دلالان سهام صرفا درآمد سال گذشته ی هر سهم را با پیشبینی درآمد عمدهی ۱۲ ماهه مقایسه میکنند. نتیجه گمراه کننده است و این اطلاعات اساسا کمکی به سرمایهگذاران نمیکند.
تحلیل آماری دادههای پیشین برای تعیین دقیق عملکرد رشد درآمدها لازم است. دادههای عملکرد درآمدها را میتوان از گزارشهای سالانهی یک شرکت یا خدمات مالی مختلف بدست آورد. داشتنِ دادههای تاریخی لازم است، اما کافی نیست. این دادهها تنها گذشته را نشان میدهند. بازار سهام، آینده را پیش بینی میکند. ملاک قرار دادن گذشته، برای برآورد رشدِ آینده، اشتباهی متدوال و احمقانه است. شما برای دانستن مسیر حرکت یک شرکت در آینده، باید نرخ رشدی را که برای آن پیشبینی شده، بدانید.
استفاده از پیشبینیهای رشد. حتی یک برآورد عالی از نرخ رشد، شرایطی را نشان میدهد که مختص یک لحظهی مشخص و واحد است. در نتیجه، باید این برآوردها را با توجه به سه نکته مهم در نظر بگیریم که عبارتند از:
پایداری. نشانهی شرکتی است که رشد سریعی دارد و نمادی از توانایی شرکت در ادامه دادن این رشد با سرعتی ثابت و قابل پیشبینی است. با این حال، طبق قانونِ اعداد بزرگ، اگر نرخ رشد درآمدها خیلی بالا باشد دوام نخواهد یافت.
روندها. مرحلهی گذار از رشد بالا به رشد ثابت و پایدار، تجربهی ترسناکی است که اغلب باعث ایجاد اضطراب و نگرانی شدید در میان سرمایهگذاران میشود. کوچکترین اثری مبنی بر کاهش درآمدها منجر به افت قیمت سهام میشود. عدم دستیابی به درآمدِ پیشبینی شده حتی در حد یک هزار دلار / ریالی هم گاها افتِ ۳۰ درصدی قیمت سهام را به دنبال دارد.
هیچ کس با اطمینان از اینکه نرخ رشد ثابتِ یک شرکت چقدر خواهد بود و یا چه زمانی محقق خواهد شد، اطلاع ندارد.
آنچه متوجه شدهایم این است که روند رشد درآمدها در بلند مدت، نشانه ی بسیار خوب و راهبردی از عملکرد قیمت در بازار سهام در اختیار ما قرار میدهد.
پیگیری روند رشد همچنین موقعیتهای برگشتی خاص را قبل از این که عموم مردم به آنها پی ببرند، به ما نشان میدهد. افزایش نا به هنگام درآمدها اغلب باعث میشود قیمت یک سهم بسیار زیاد افزایش یابد. حتی زمانی هم که یک شرکت نسبت به سال مالی گذشته پول کمتری از دست میدهد، ممکن است این اتفاق رخ دهد. بنابراین، کاهش رشد منفی به اندازهی افزایش رشد مثبت مهم است.
تغییرپذیری. سومین نکتهی قابل توجه در استفاده از نرخ رشد، تغییرپذیری است. سابقهی شرکتهایی که رشد سریعی دارند، نشان میدهد عملکرد مالی آنها ثابت و قابل پیشبینی بوده است.به سهام شرکت هایی که درآمدهای سه ماه به سه ماه آن ها با نرخی ثابت افزایش مییابد «سهامِ خطکش» گفته میشود. میتوانید یک خطکش در کنار نمودار قیمت این شرکت ها بگذارید. با اطمینان بسیار بالایی میتوان برآورد کرد که این شرکتها در آینده نیز مانند گذشته رشد خواهند داشت.
برای قضاوت دربارهی تغییرپذیری، یعنی ریسکِ پیشبینی رشد، باید درجه امنیت نسبی را بررسی کنیم. سهامی با درجه ی امنیت نسبی بالاتر از ۰۰/۱ تا ۰۰/۲ عملکرد مالی بالاتر از حد متوسط و همچنین تغییرپذیری کمتری در پیشبینیهای رشد خود دارند.تعدادی کمتر از ۷ درصد سهامِ موجود در بانک اطلاعات ما از نرخ رشدی بالاتر یا مساوی ۱۴ درصد در سال و درجه امنیت نسبی ۰۰/۱ و یا بالاتر برخوردارند. شانس شما برای پیدا کردن «سهامِ خطکش» حتی از این هم کمتر است. حال ببینیم چگونه میتوان با استفاده از این اطلاعات، سبدهای سهام مختلف و متنوع و در حال رشد ساخت.
سهامِ دارای رشد بالا. سرمایهگذارانِ فعال با سهامی سر و کار دارند که رشد سریعی دارند. ریسک کار بالا است اما به همان نسبت پاداش بالقوهی این نوع سهام نیز بالا است.
در اینجا لیستی از پنج سهم موجود در بازار بورس تهران بالاترین نرخ رشد را میبینیم.
جدول شماره ی ۱٫
مثالی از یک لیست سهامِ دارای رشد سریع بر اساس نرخ رشد به درصد/ در سال.
این دادهها قیمت سهام را در پایان روزی کاریِ نشان میدهد.
ارزش Value به دلار / ریال/ در هر سهم طبق محاسبات ما
=RS امنیت نسبی
=GRTنرخ رشد درآمدها به درصد/ در سال=
DIV = سود سهام به دلار / ریال/ هر سهم
DY = بازده سود سهام به درصد
توجه داشته باشید که طیف گستردهای از مقایسهی بین قیمت به ارزش در میان این سهام وجود دارد و دامنهی مقایسهی قیمت به ارزش در بین این سهام گسترده است و همین امر عدم اطمینان در ارزیابی پتانسیل این شرکتها را نشان میدهد. درجات امنیت نسبیِ پایین (RS) هم ریسکِ مواجهِ با افراد غیر حقیقی را نشان میدهد.
سهامِ دارای رشد و درآمد. سرمایهگذاران محتاط اغلب ترجیح میدهند با ترکیب رشد درآمدها با پرداخت سود سهام، به هدف نهایی خود که بازدهی کل سرمایه است، برسند. انجام این کار مشکلی ندارد اما زیادهروی نکنید. بازدهی بالا بدون رشد درآمد سرانجام خوشی نخواهد داشت و مثل یک بازی بدون برنده است. به نظر من نرخ رشد درآمد سهام شما باید حداقل دوبرابر سود آن باشد. به عنوان مثال، سبد سهامی که بازده کل آن ۱۲ درصد است، سهامی با حداقل هشت درصد رشد و چهار درصد بازدهی دارد. در بیشتر موارد شخصا به سراغ سهامی میروم که رشد بالاتر و بازدهی کمتری دارند. در اینجا لیستی از سهام قابل اطمینان را میبینیم که حداقل ۱۲ درصد رشد و سه درصد بازدهی دارند.
جدول شماره ۲٫ سهامِ دارای رشد و درآمد بر اساسVST+YSG
این دادهها قیمت سهام در پایان روزی کاریِ را نشان میدهند.
همان طور که امنیت نسبی (RS) نشان میدهد همهی این سهام، برخلافِ سهامِ جدول شماره یک، سابقهی عملکرد مالی قابل اطمینانی دارند، با ارزشی معادل با و یا بیشتر از ۰۰/۱٫ هر شرکت سود سهام خود را پرداخت میکند. مجموع میانگین نرخ رشد درآمد (GRT) این سهام …. و میانگین بازده سود سهام (DY) …. است. بسیاری از مدیران صندوق های سرمایه گذاری و سبد گردانان حاضرند هر کاری لازم است انجام بدهند تا به این سطح از بازده برسند.
سهام خطکش.به همان شکل که در بالا گفتیم ثبات و قابل پیشبینی بودنِ عملکرد درآمد «سهام خطکش» آنقدر خوب است که میتوانید خطی صاف از وسط نمودار عملکرد درآمد سه ماه به سه ماه آنها در طول یک سال رسم کنید
جدول شماره ۳٫ «سهام خط کش» بر اساس RS*GRT
توجه داشته باشید که این سهام شگفتانگیز با RS*GRT رتبهبندی شدهاند.همچنین به یاد داشته باشید که هیچ کدام از این پنج سهم در مقایسه با ارزش آنها، با قیمت بالاتری به فروش نمیرسند. پس چرا ارزش خریدن دارند؟ فصل ۶ با عنوان «سهامِ دارای رشد بالا در مقابل سهام با نسبتِ قیمت به سود پایین»به این سوال پاسخ میدهد. در مقایسه با سرمایهگذاری در اوراقِ قرضهی دولتی یا سپردن پول به بانک،این سهام پتانسیل رشد خوبی دارند. تصور کنید که پول شما در تعدادی از شرکتهای ایرانی که عالی مدیریت میشوند، با نرخ رشد میانگین ….% در سال، در حال افزایش باشد!
سهام با سرعت رشد ممتاز. سرمایهگذارانِ محتاط طالبِ بهترینهای بازار بورس هستند. رشد زیاد و ریسک کم. این ترکیب عالی در سهامی که رشد ممتازی دارند، دیده میشود. این شرکتها سوابق شایان ذکری از رشد درآمدِ بالای متوسط، یکدست و قابل پیشبینی دارند. بعضی از آنها پرداخت سود سهام دارند و بعضی دیگر ندارند. در اینجا لیست کوتاهی از سهام مورد علاقهام را میبینید:
جدول شماره ۴٫مثالی از یک جدول سهام با سرعت رشد ممتاز بر اساس نرخ رشد به درصد/ به سال.
توجه داشته باشید که قیمت هر سهام از ارزشِ آن بالاتر است، به همین دلیل آنها را «سهامِ با سرعتِ رشد ممتاز» مینامیم. سرمایهگذاران حاضرند برای این سهام قیمت بالاتری بپردازند زیرا رشد سریع و عملکرد مالیِ چشمگیر این سهام ترکیبی نادر و کمیاب خلق کرده است. هیچ یک از این سهام سودی پرداخت نمیکنند. اینها شرکتهای نسبتا تازه تاسیسی هستند که سعی میکنند از هر یک دلار / ریالی سرمایهای که در اختیار دارند برای رشد استفاده کنند. با نرخ رشد متوسط …درصد در سال، این سبد سهام شانس بالایی دارد تا طی چند سال آینده رشد خوبی داشته باشد. با توجه به ریسک نسبتا پایینِ خرید این سهام، معاملهی خوبی است و هر کدام در حوزهی خود بسیار قابل بحث است.
وقتی حفظ و افزایش سرمایه مد نظر است، به دنبال رشد پایدار و قابل پیشبینی باشید. این همان مهارت طلایی است.
سهامِ دارای رشد بالا در مقابل سهام با نسبتِ قیمت به سودِ پایین
سهامِ دارای رشد بالا آیندهی خوبی دارند. سهامی که نسبت قیمت به سود آنها پایین است نیازِ امروز را برآورده میکنند. استدلالهای قانعکنندهای در تأیید یا عدم تأیید برای خریدِ این دو نوع از سهام وجود دارد. کدامیک از این دو سهم برای شما مناسب است؟
بسیاری از سرمایهگذارانِ موفق معتقدند که یک سهمِ در حالِ رشد را تا جایی نسبتا با ارزش میدانیم که نرخ رشد سود آن بیشتر از نسبت قیمت به سود آن باشد. دیوید دِرمَن، پیشکسوتِ سهامِ با نسبت قیمت به سود پایین گروهی دیگر بر این باورند که سهامی با نسبت قیمت به سود پایین، سود بیشتر و ریسک کمتری دارند. این نظریهها بسیار جالب است اما از کجا بدانیم کدام گزینه انتخاب بهتری است؟
به سوالات زیر دقت کنید:
الف. اگر کسی به شما پیشنهاد بدهد که یا ۵۰۰ هزارتومان الان بگیرید یا یک میلیون تومان سه سالِ دیگر، کدام را انتخاب میکنید؟
ب. اگر کسی بخواهد اوراق قرضهی یک میلیون تومانی به شما بفروشد که سه سالِ دیگر قابل نقد کردن است، حاضرید چقدر بابت آن بپردازید؟
در رابطه با سوال الف، خیلی از افراد ترجیح میدهند الان ۵۰۰ هزار تومان را بگیرند هر چند گرفتنِ ۵۰۰ هزار تومان بیشتر بعد از سه سال بسیار فریبنده است. به هر دلیلی، این افراد صلاح میدانند یک میلیون تومان سه سالِ دیگر را با ۵۰۰ هزار تومان ارزشِ فعلی مبادله کنند. آیا آنها نمیدانند که ۵۰۰ هزار تومان باید با نرخِ مرکبِ ۲۶% در سال رشد کند تا بعد از سه سال به یک میلیون تومان تبدیل شود؟ شاید بدانند، ولی آنها الان پول را میخواهند. این دسته از افراد آنهایی هستند که سهام با نسبتِ قیمت به سود پایین را خریداری میکنند.
در رابطه با سوال ب، بسیاری از مردم با کمال میل حاضرند ۵۰۰ هزار تومان پرداخت کنند تا بعد از سه سال یک میلیون تومان دریافت کنند. بیشتر کردن پول به میزان ۲۶ درصد در سال کار هرکسی نیست. خریدِ سهامِ دارای رشد بالا یعنی همین.
خب، پس ریسک چه میشود؟ آیا ریسک در این تصمیمگیریها نقشی ندارد؟ البته که دارد و نقش آن هم بسیار مهم است. به همین دلیل است که خریدِ سهام فقط به دلیلِ رشد بالای سودِ آن و یا نسبتِ P/E پایین آن نه تنها کاری سادهانگارانه بلکه حتی احمقانه است.
اگر سرمایهگذارها شیوهای برای محاسبه ی ریسک در تصمیمگیریهایشان نداشته باشند، هرگز نمیتوانند هنگام سرمایهگذاری بهترین انتخاب را داشته باشند. تجزیه و تحلیلِ ارزش فعلی پرداختها و هزینههای آتی ابزار انجام این کار را در اختیار ما قرار داده و به ما امکان می دهد که:
حال با استفاده از این مفاهیم به تجزیه و تحلیل سهام میپردازیم.
هنگامی که به خرید یک سهم فکر میکنیم، سعی داریم برآورد کنیم در صورت ریسک کردن بر روی این سهم، قیمت این سهم احتمالا در آینده چقدر افزایش خواهد داشت. در اصل، میخواهیم بدانیم که آیا پتانسیل افزایش قیمت این سهم، ارزشِ پرداخت قیمت و پذیرش ریسک فعلی آن را دارد یا خیر.
پاسخ این سوال این گونه بدست میآید:
امنیت سهام: حلقهی گم شده
چند سال پیش از طریق پست چیزی به دستم رسید با عنوانِ «بررسی سهامِ پرفروش». چشمهای مشتاق من به عبارتهایی مانند «حتی ممکن است طی دوازده ماهِ آتی دو برابر شود» و «شاید تا بانک چهچهزنان بروید» دوخته شده بود. من که هیچوقت فرصتهای خوبِ سرمایهگذاری را از دست نمیدادم، تصمیم گرفتم به این «سهامِ پرفروش» نگاهی بیندازم. این آگهیِ مبالغهآمیز ۸۰۰ شماره تلفن در اختیار مخاطب قرار داده بود که برای کسب اطلاعات بیشتر با آنها تماس بگیرد، اما من ترجیح میدهم تحقیقات خودم را انجام دهم.
صد البته انتشاراتی که «بررسی سهام پر فروش» را منتشر کرده بود، به روال معمول با ذکر اینکه «هر نوع سرمایهگذاری ریسک دارد» از خود سلب مسئولیت کرده بود و مشخصا اعلام کرده بود که «نه این انتشارات و نه هیچکسِ دیگر مسئولِ تصمیمهای سرمایهگذاری که بر اساس توصیههای آنها اخذ میشود، نخواهند بود». مشکلی نیست، ولی در هر صورت چگونه بفهمیم ریسکِ سرمایهگذاری روی یک سهام چقدر است؟
ریسک دو بخش دارد:
الف. احتمالِ بروز نتیجهای نامطلوب
ب. عواقبِ ناشی از آن نتیجهی نامطلوب
به زبان ساده، ریسکِ سرمایهگذاری عبارت است از احتمال از دست دادن پول و رنجِ ناشی از این ضرر و زیان.
همهی ما باید بدانیم مقدار پولی که در هر سرمایهگذاری میتوانیم از دست بدهیم، چقدر است. حتی اگر ریسک خیلی بالا باشد، احتمالا خیلی راحت میتوانیم بلیط بختآزمایی بخریم زیرا میتوانیم ضرر و زیان آن را تحمل کنیم. با اینحال، خرید سهام مقولهای کاملا متفاوت است. با سرمایهگذاری در بازار، پولِ زیادی هزینه میکنیم…پولی که میتواند زندگی ما را تغییر دهد. با مشخص کردنِ «میزان ریسک مجاز» میتوانیم روی ارزیابی ریسک موجود در تک تک سهم ها تمرکز کنیم.
بدست آوردن اطلاعات مفید درباره امنیت سهام کار آسانی نیست؛ شاید به این دلیل که هیچکس به این موضوع فکر نمیکند. حتی معدود منابع معتبری هم که به نوعی تحلیل ریسک ارائه میدهند، این کار را به شکل ذهنی انجام میدهند. در نتیجه، اکثر سرمایهگذارها در تصمیماتشان هنگام سرمایهگذاری، فقط از بینش شهودی خود استفاده میکنند. این همان حلقهی گم شده در ارزیابی سهام است.
دانستنِ اینکه یک سهام چقدر ایمن (یا ریسکی) است میتواند شما را به یک سرمایهگذارِ برنده یا بازنده تبدیل کند. فاکتورهای کلیدی برای ارزیابی امنیت سهام به شرح زیر است:
ثباتِ سوددهی. بزرگترین ریسکی که سهامداران با آن مواجه هستند، عدمِ توانایی شرکت در برآورده کردن انتظارات سوددهی است. سرمایهگذارانِ با تجربه میدانند که تمام شرکت هایی که سهمشان در بازار سهام معامله میشود، هر سه ماه یکبار باید گزارشات صحیحی را در مورد عملکرد خود منتشر کنند. اگر شرکتی نتواند به سودی که تحلیل گران تخمین زدهاند، برسد، معمولا قیمت سهام آن در یک روز ۳۰% کاهش مییابد. بنابراین، مهمترین عامل در ارزیابی ایمنی سهام، نشان دادنِ میزان احتمال برآورده شدن انتظارات سرمایهگذارها از سود سه ماهی شرکت است. اگر سابقهی یک شرکت، عملکرد سوددهی ثابت و قابل پیشبینی را نشان دهد، به احتمال زیاد میتواند انتظارات بازار را برآورده کند.
اندازهی شرکت. واقعیت این است که سهام شرکتهای بزرگ عموما از سهام شرکتهای کوچک، ایمنتر است. بسیاری از مدیرانِ صندوقهای سرمایهگذاری از سرمایهگذاری در شرکتهایی که فروش سالانهی آنها کمتر از یک میلیارد دلار باشد، منع شدهاند. بدیهی است که شرکتهای بزرگ یک شبه ناپدید نمیشوند. با این حال، سرمایهگذاران نباید فکر کنند که سهام یک شرکت صرفا به دلیلِ بزرگ بودنِ آن شرکت ایمن است. برای یک سرمایهگذار در بازار سهام، دانستنِ این که نموارهای سهم یک شرکت در چه جهتی حرکت میکند، از اندازهی شرکت مهم تر است. پیشبینی سود شرکتها در صنایع چرخه ای با هر میزان دقت، عملا غیر ممکن است. بنابراین در جدول رتبه بندی ایمنی خود، این گروه ازسهام را در گروه پایینتر از متوسط قرار دهید.
عملکرد قیمتها. «Beta» موثقترین سنجش را از نوسانات قیمت ارائه میدهد. Beta نوسانات آماری قیمت یک سهام را در مقایسه با نوسانات آماریِ بازار نشان میدهد. اگر قیمت یک سهام دقیقا همزمان با بازار بالا و پایین برود، بتایآن ۰۰/۱ خواهد بود. اگر قیمت یک سهام بطور مداوم ۱۰% بیشتر از بازار افزایش یابد و ۱۰% بیشتر از بازار کاهش یابد، یعنی نوسان آن از بازار بیشتر است و بتای آن ۱۰/۱ خواهد بود.
عادلانه است. سهامی که بتای بالایی دارند در مقایسه با بازار بی ثباتتر بوده و کمتر قابل پیشبینی هستند. بنابراین، میزان ریسک آنها از بازار بالاتر است. عجیب آنکه، میزان ریسک این سهام لزوما از بعضی از سهامی که بتای پایینی دارند، بیشتر نیست. برخی مانند شاخص طلا بسیار بیثبات و پر نوسان هستند اما خلاف جهت بازار حرکت میکنند. ممکن است بتای این سهام پایین و یا حتی منفی باشد. با توجه به این معضل، بتا را خیلی جدی نمیگیرم (نسبت به بتا خیلی خوشبین نیستم). برای سنجش میزان ریسک ترجیح میدهم عملکردِ مطلق قیمتها را تحلیل و بررسی کنم.
عملکرد مطلقِ قیمتها نه تنها معیار صریح و خالی از ابهامی برای سنجش نوسانات قیمت است بلکه به ما امکان میدهد ریسک را در ارتباط با پیشینهی قیمت سهام ارزیابی کنیم. از آنجا که همه چیز میل به تعادل دارد، سهامی که قیمت آنها بسیار بالاتر از میانگین متحرک است، احتمالا رو به کاهش و سهامی که قیمت آنها بسیار پایینتر از میانگین متحرک است، احتمالا رو به افزایش میروند. بنابراین، سهامی که خیلی بالاتر از قیمت میانگین متحرکِ خود رسیده ریسکِ بالاتری دارد تا سهامی که خیلی پایینتر از قیمت میانگین متحرک خود رسیده باشد.
طول عمر. با چاله بهتر میتوان کنار آمد تا چاه. اگر تمام فاکتورهای دیگر را یکسان فرض کنیم (در شرایط مساوی)، کار کردن با شرکتی که سابقهی طولانی دارد از کار کردن با یک شرکتِ تازه تاسیس کم خطرتر است. شرکتهای نوپا بعضا فرصتهای سرمایهگذاری عالی ارائه میدهند اما مشکلات غیرقابل پیش بینی و اساسی دارند که میتواند مهلک باشد. صرفنظر از اینکه یک سهام چقدر خوب به نظر میرسد، اگر دست کم پنج سال از تاریخ منتشر شدنش در بازار سهام نگذشته باشد، سهام پر خطری محسوب میشود.
پیشنهی سوددهی. برای اینکه سهام شرکتی بسیار امن باشد نیازی نیست آن شرکت سود سهام را بپردازد. اما در صورت انجامِ این کار، باید بدون استثنا پرداخت سود را ادامه داده و یا افزایش دهد. کاهش در پرداخت سود سهام برای هر شرکتی بدنامی به شمار آمده و حاکی از ضعف مدیریتی و پایین بودنِ ایمنی سهام آن است.
نسبتِ بدهی به کیفیت. دولت ها معمولاً به شرکتها اجازه میدهند پرداخت سود را به عنوان هزینهی معامله کسر کنند. کار خوبی است اما بعضی شرکتها در انجام این کار خوب، افراط میکنند. آنها آنقدر بدهی بالا میآورند که نمیتوانند سود خالص خود را گزارش کنند.
مراقب شرکتهایی که بدهیهای سنگین دارند، باشید. اجازه ندهید با گفتن این که میتوان ارزش یک شرکت را بر اساس گردش مالی آن محاسبه کرد، گولتان بزنند. شرکتی که پس از پرداخت بهره و مالیات نتواند گزارش صریحی از سود خود ارائه دهد، سخت دچار مشکل است، حالا برداشت شما هرچه میخواهد باشد. شرکتهایی سهامِ امن دارند که نسبتِ بدهی به ارزش خالص در آنها پایین باشد.
عوامل دیگر. مواردی که در بالا ذکر شد تنها فهرست کوتاهی از موارد بسیاری است که ممکن است در ارزیابی ایمنی سهام لحاظ شوند. کسانی که حسابداری خواندهاند یا کتاب بنجامین گراهام[۱۸] با عنوان «سرمایهگذار هوشمند»[۱۹] را مطالعه کردهاند، میدانند که موارد بیشمار دیگری وجود دارد که باید آنها را پیدا کنند. صرفنظر از اینکه چگونه ایمنی سهام را ارزیابی میکنید، انجام دادن آن بصورت سیستماتیک از اهمیت ویژهای برخوردار استسرمایهگذارها باید همیشه فاکتورِ ریسک را در تصمیماتِ سرمایهگذاری خود لحاظ کنند.
استفاده از ایمنی سهام. آقای گراهام در کتاب خود با عنوانِ «سرمایهگذار هوشمند» زمان زیادی را صرف توضیحِ تفاوت بین سرمایهگذاری در بازار سهام و خرید و فروش در بازار سهام میکند. اصولا، این تفاوت به معنای بکارگیری دانش برای کاهش ریسک است تا آنجا که احتمال برنده شدن شما را افزایش دهد. آقای گراهام با حمایت از خرید سهامی که کمتر از قیمت واقعیاشان ارزشگذاری شدهاند، سعی میکند میزان ریسک را کاهش دهد.
من ارزشگذاری و ایمنی را دو موضوع جدا در نظر میگیرم و سپس آنها را به هم ربط میدهم. در فصل قبل، با عنوان سهامِ دارای رشد بالا در مقابلِ سهامِ با نسبتِ قیمت به سودِ پایین، به شما نشان دادم که چگونه ارزشگذاری و ایمنی سهام در ارزیابی پتانسیل سرمایهگذاری بلند مدتِ یک سهام با هم مرتبط هستند. هر دو این عوامل همچنین نقش کلیدی در ارائهی توصیههای خرید، فروش و نگه داشتن سهام، ایفا میکنند. نمیتوان بدون در نظر گرفتنِ ارزیابی ایمنی سهام، تصمیمات هوشمندانهی سرمایهگذاری اتخاذ کرد. نگذارید ایمنی سهام حلقهی گمشدهی شما باشد.
ایمنترین سهام از نظر رشد و سوددهی
بازارِ رو به ترقی تا ابد به این شکل نمیماند. با تغییر بازار با چرخهی اقتصاد، سرمایهگذارها نیز دائما تمرکز خود را مطابق با اینکه چگونه نیروهای اصلی، یعنی نرخ تورم و بهره و سود، بر قیمت سهام تاثیر میگذارند، تغییر میدهند. هنگامی که روند مطلوب نرخ تورم و بهره تغییر میکند، سرمایهگذارها به سراغ سهامی میروند که درآمد و سوددهی ثابتی دارند. شناختِ عول دخیل در پیشبرد بازار، برای دستیابی به عملکرد شاخص در بلند مدت، بسیار حائز اهمیت است.
جاجاست وقتی شرایط اقتصادی در بدترین وضعیت خود قرار دارد، بازار عملکرد بسیار خوبی دارد.
مطالعات نشان میدهد سهامی که ارزش آنها از میزان واقعی شان کمتر ارزیابی شده و پرداخت سود مطمئنی هم دارند، در بازارِ رو به افول، بهترین عملکرد را دارند. در بلند مدت، پرداخت سود سهام بیش از ۵۰ درصدِ سودی را که در بازار سهام بدست میآید، تشکیل میدهد. سرمایهگذارانِ زیرک میدانند که استفاده از سود سهام برای سرمایهگذاری مجدد، مطمئنترین راه برای ثروت اندوزی در بلند مدت است. (مراجعه کنید به کتاب «دلیل اهمیتِ سود سهام» نوشتهی مورتیمور و پیج،Fund Co-Managers، GUINNESS ATKINSON Funds).
بهترین شرایطِ ممکن…اینکه بتوانید چک سودِ سهامتان را در حالی نقد کنید که قیمت سهام شما در حال بالا رفتن است نتیجهی پیدا کردن سهامی با رشد مطمئن است که سود سهام را پرداخت میکند.
زماندی: سلاح اصلی
همان طور که استراتژیستهای نظامی سعی میکنند به سلاحی دست یابند که مطمئن هستند میتواند اهداف دشمن را شناسایی و نابود کند، سرمایهگذارها نیز بدنبال روشهای مطمئن و آزمایش شده برای خرید و فروش سهام هستند. بسیاری از سرمایهگذارها از مفاهیم تحلیل بنیادی استفاده میکنند. آنها معاملات یک شرکت، دادههای مالی آن، شرایط اقتصادی و عوامل را تجزیه و تحلیل میکنند. آنها وقتی یک سهام را میخرندکه مطمئن شوند معاملهی با صرفهای انجام میدهند. این سرمایهگذارها را «اصولگرا» یا «ارزشی» مینامند. آنها معتقدند ارزشِ سهامی که کمتر از قیمت واقعیشان ارزشگذاری شدهاند، نهایتا شناخته میشود و حاضرند مدتی طولانی صبر کنند تا درست بودنِ نظرشان اثبات شود.
بقیهی سرمایهگذارها این قدر صبور نیستند. آنها برای اصول یک شرکت و یا نگه داشتن سهام به مدت طولانی ذرهای اهمیت قائل نیستند. آنها فقط میخواهند سهامِ در حالِ گران شدن را بخرند و سهامِ در حال ارزان شدن را بفروشند. از کجا باید بدانند کی این کار را انجام دهند؟
با خواندنِ بازار. آنها میگویند بازارِ سهام «داستان تعریف میکند». این داستان، قصهی تجزیه و تحلیل نمودارِ قیمتبندیها و الگوها است. آنها ادعا میکنند توانایی خواندن این ساختارها و الگوها، به آنها امکان میدهد بالا و پایین رفتن قیمتها را متوجه شوند. این افراد که به آنها تکنسین میگویند تلاش میکنند بر اساس روابط پیشین، عملکرد رفتار قیمتها را در آینده پیشبینی کنند. اگر سرمایهگذارها «سیستم هدایتی» داشتند که به آنها میگفت کی سهام بخرند و بفروشند، در حقیقت سلاح اصلی را بدست میآوردند.
چیزی با عنوانِ سیستم زمانبندی بیعیب و نقص وجود ندارد. اما این به معنای نفی مزایای تجزیه و تحلیل تکنیکال و فنی نیست. برعکس، تجزیه و تحلیل فنی در مقایسه با تجزیه و تحلیل بنیادی یا فاندامنتال، نقش مهمتری در نوسانات قیمت بازار سهام در کوتاه مدت ایفا میکند.
در فصلهای قبل،کاربرد تجزیه و تحلیل بنیادی یا فاندامنتال برای ارزشگذاری و ایمنی سهام را توضیح دادم. اما تا اینجای بحث، هنوز به تجزیه و تحلیل فنی اشارهای نکردهام. همانطور که درک درستی از ارزش سهام و ایمنی آن برای انتخاب سهامِ مناسب بسیار ضروری است، آگاهی از تجزیه و تحلیل فنی و زمانبندی نیز برای دانستن زمان مناسب خرید و فروش ضروری است.
طراحی سیستم زمانبندی سهام کاملا شبیه طراحی یک ماشین هوشمند است. شما به یک دستگاه تحلیلی برای شناسایی هدف و یک مکانیسم تصمیمگیری برای ارائهی یک خروجی نیاز دارید. دستگاه تحلیلیِ سیستم زمانبندی سهام، برای مثال یک نمودار، باید بتواند الگوهای قیمتگذاری مشخصی را تشخیص دهد و مکانیسم تصمیمگیری آن باید سیگنال خروجی داشته باشدکه نشان دهد قیمت سهام در حال افزایش یا کاهش است.
اینکه هر کس چه تفسیری از دادههای پیشینهی قیمتها داشته باشد و شاخصی برای آن مشخص کند کاملا به فلسفهی خرید و فروش آنها بستگی دارد. فلسفهی من این است که وقتی قیمت سهامی در حال افزایش است آن را بخرم و هنگامی که شروع به کاهش میکند، آن را بفروشم.
ممکن است این فلسفه برای بسیاری از افراد عجیب به نظر برسد، اما اساس این نظریه این است که سهامِ در حالِ گران شدن، به روند صعودی خود و سهام در حال ارزان شدن نیز به روند نزولی خود ادامه خواهد داد. این فلسفه با الگوهای خرید اکثر سرمایهگذارها نیز همخوانی دارد. سرمایهگذارها با بالا رفتن قیمت سهام به بازار هجوم میآورند و با افت قیمتها، از بازار رو بر میگردانند. علت اصلی اقبال به سهامی که در حال گران شدن است سیستم زمانبندی معروفِ Value Line است که البته خصیصهی ذاتیِ رویکرد «قدرت نسبی» به زمانبندی است.
قدرت نسبی صرفا معیار سنجش عملکرد قیمت یک سهام در مقایسه با بازار است. سهامی با قدرت نسبی بالا، عملکرد بهتری نسبت به بازار دارد. بسیاری از سرمایهگذارهای موفق از قدرت نسبی بعنوان سیستم زمانبندی اصلی خود استفاده میکنند.
فوت و فن تمام سیستمهای زمانبندی، دانستنِ زمانِ بالا و پایین رفتن قمیت سهام است. یکی از سادهترین روشهای تجزیه و تحلیل عملکرد قیمت یک سهام، مقایسهی الگوی قیمتی آن با میانگین متحرک قیمتهای قبلی آن است. اگر قیمت سهمی بالاتر از قیمت میانگین متحرک آن و در حال دور شدن از این میانگین متحرک باشد، این سهم روند صعودی دارد. برعکس این مسئله نیز صادق است
سرمایهگذارانی که از میانگین متحرک قیمتها برای تعیین زمانِ معاملات خرید و فروش خود استفاده میکنند، عملکرد خیلی خوبی دارند. با اینحال، به دلیل ماهیتِ میانگینِ متحرک، هیچوقت نه«به قعر سقوط میکنند» و نه «به اوج قله صعود میکنند.» از طرف دیگر، کسانی که برای پیشبینی نوسان قیمت سهام از نمودار استفاده میکنند، میتوانند ۷۰ تا ۸۰ درصد از یک حرکت و تغییر قیمت را دنبال کنند و سود بگیرند و از ضررهای هنگفت دوری کنند، که البته بد هم نیست.
با دیدنِ بالاتر بودن قیمت یک سهام از حد ضرر آن، سرمایهگذارها متوجه میشوند که قیمت یک سهام از میانگین متحرک آن بالاتر است؛ اما صعودی یا نزولی بودن روند قیمتی این سهم را متوجه نخواهند شد. برای انجام این کار باید از شاخصی به نام «زمانبندی نسبی» استفاده کرد.
شاخصِ زمانبندی نسبیِ یا RT جهت، بزرگی و پویاییِ حرکت قیمت یک سهام را تجزیه و تحلیل میکند و در مقایس ۰۰/۰ تا ۰۰/۲ آن را نمایش میدهد. اگر RT بزرگتر از ۰۰/۱ باشد، قیمت سهام روند صعودی و اگر RT کمتر از ۰۰/۱ باشد، قیمت سهام روند نزولی دارد.
شاخصِ زمانبندی نسبی تمام مشخصههای یک موشک هدایت شونده را دارد. این شاخص که مطابق با فناوریهای مدرن طراحی شده، بسیار سریع عمل میکند. وقتی روی یک سهم قفل میکند، بیوقفه آن سهم را ردیابی میکند. از پایین به سمت بالا منفجر میشود و از بالا فرود میآید. چیزهایی را میبیند که چشم غیرمسلح قادر به دیدن آنها نیست و وقتی قیمت یک سهم سقوط کند، بطور خودکار به ۰۰/۱ بر میگردد.
از آنجا که RT در یک چارچوبِ ۰۰/۰ تا ۰۰/۲ فعالیت میکند، میتوان کلیهی سهام را با مقیاسی یکپارچه و ثابت جستجو، مرتب، غربال و رتبهبندی کرد. مقایسههای روزانه یا هفتگیِ RT قابل انجام است که به سرمایهگذارها امکان میدهد با شروع حرکتهای بزرگ، سهامِ آیندهدار را شناسایی کنند.
تجزیه و تحلیل فاندامنتال در هیچ سطحی نمیتواند چنین سهامی را در لحظهی مهمِ به اوج رسیدنِ آن پیدا کند. لازم نیست این سهام حتما کمتر از مقدار وقعیاشان ارزشگذاری شده باشند و یا ریسک پایینی داشته باشند. سرمایهگذارها برای تکمیل زرادخانهی تسلیحاتی خود برای انتخاب سهام، باید تجزیه و تحلیلهای فنی و زمانبندی را نیز بکار بگیرند. زمانبندی، همان سلاحِ اصلی است.
حد ضرر: آیا به کار شما میآیند؟
حد ضرر مانند یک جام شیشهای است. به محض اینکه ضربهای به آن وارد شود، میشکند. استفاده از حد ضرر یکی از بحث برانگیزترین روشهای فروش سهام است که اصلا درک درستی از آن وجود ندارد. حد ضرر مانند شمشیر دو دَم عمل میکند؛ هم میتواند جلوی ضرر بیشتر را بگیرد و از سرمایه محافظت کند و هم باعث گردش مالی زیاد و جبرانِ فرصتهای از دست رفته بشود. آیا حد ضرر به کار شما میآید؟
خروج از معاملات باز بخش مهمی از یک سرمایهگذاریِ موفق است. با این حال میتوان از آن فرار کرد. دلایل آن هم واضح است. خریدِ سهام کاری سرگرمکننده، اتفاقی مثبت و آغاز رابطهای امیدوار کننده است.
خروج از معاملات باز تجربهی خوبی نیست، پایان رابطه است. با انجام آن، امید به کسب سود در آینده از بین رفته و ضرر و زیان به واقعیت بدل میشود. کارمزد کارگزار باید پرداخت شود و سود حاصله باید مجددا در سرمایهگذاری به کار گرفته شود. خروج از معاملات باز کار سرگرم کنندهای نیست اما از انجام آن هم گریزی نیست.
از آنجا که هیچ قانونِ سفت و سختی برای خروج از معاملات باز در بازار سهام وجود ندارد، هر سرمایهگذار نهایتا به روش خودش تصمیم به خروج از معاملات میگیرد. نیاز به پول نقد و یا عوامل متنوع دیگر در این تصمیمگیری دخیل هستند. صرف نظر از دلایل خروج از معاملات باز، اهداف اصلی فروش عبارت اند از:
استفاده از دستور حد ضرر برای رسیدن به هر دوی این اهداف مناسب است.
دستور حد ضرر. اصطلاحِ « حد ضرر » از آنجا باب شد که وقتی قیمت سهمی تا حد معینی افت میکند، آن سهم را میفروشند. به عنوان مثال، اگر قیمت یکی از سهم شما ۲۷۰۰ دلار / ریال به ازای هر سهم باشد و نگران کاهش قیمت آن باشید، میتوانید « دستور حد ضرر » ثبت کنید تا اگر سهامتان تا قیمت مشخصی افت کرد، مثلا ۲۵۰ دلار / ریال، آن را بفروشید. در این صورت، دستور حد ضرر در ۲۵۰ دلار / ریال است. کارگزار شما دستور حد ضرری را ثبت میکند مبنی بر این که اگر قیمت آن تا ۲۵۰ دلار / ریال پایین بیاید، سهام فروخته شود.
دستور حد ضرر تضمینی برای اجرای درخواست شما به محض رسیدن قیمت سهامتان به قیمت حد ضرر نیست. قیمتِ فروش سهام شما بستگی به شرایط بازار دارد. در رکود شدید بازار، ممکن است سهام خیلی پایینتر از قیمت حد ضرر به فروش برسند. همچنین لازم است بدانیم که درخواست «توقف ضرر» در سهام معامله شده با ارز نیز قابل انجام است، برای مثال ، بازار سهام و اوراق قرضه نیویورک و آمریکا، اما بسته به دلالِ سهامِ شما، ممکن است خارج از بازار سهام (OTC) معامله بشوند یا نشوند (سهام و اوراق قرضه قابل خرید از دلال و نه از طریق بازار سهام).
بسیاری از مشاوران توصیه میکنند که دستور حد ضرر باید ۱۰% زیر قیمت خرید در نظر گرفته شود. من متوجه شدهام که دستور حد ضرر یک سهام باید بر اساس ایمنی، اصول و روند قیمتی آن تعیین شود. سهامِ ایمن با اصولِ مطمئن در مقایسه با سهامی که اصولِ ضعیفی دارند باید دستور حد ضرر بیشتری داشته باشند. این ملاحظات به سرمایهگذارها اجازه میدهد سهام مطمئنِ خود را برای مدت طولانیتری نگه دارند و سهام کسادتر را سریعتر بفروشند.
یکی از استدلالهایی که در مخالفت با استفاده از دستور حد ضرر بیان میشود این است که این دستورها منجر به معاملات بیش از اندازه شده و باعث میشوند افراد هم از خرید و هم از فروش سهام متضرر شوند. احتمال تجربهی چنین وقایعی به نوع سهام هر شخص بستگی دارد. سهامِ ایمن و پایدار به ندرت به حد ضرر میرسند، در حالی که سهام پرخطر و پر نوسان اغلب از حد ضرر خود هم پایینتر میروند.
جدول I رابطهی بین نرخ گردش مالی سبد سهام را به لحاظ درصد و ایمنی سهام نشان میدهد.
جدول I نرخ گردش مالی سبد سهام به درصد در هر سال به عنوان عملکرد ایمنی نسبی.
در سیستم های تجزیه و تحلیل استاندارد سهامی با نرخ ایمنی نسبی ۰۰/۱ و بالاتر، از نظر ایمنی بالاتر از حد متوسط هستند. سرمایهگذاران محتاط و محافظهکار که با سهامِ امن سر و کار دارند، گردش مالی کمتری را تجربه میکنند در حالی که سرمایهگذاران بیپروا و ریسکپذیر نرخ گردش مالی بسیار بالاتری خواهند داشت.
یک روش بسیار خوب برای محاسبه ی حد ضررتعیین آن بر اساس قیمت میانگین متحرکِ سهام در پایان روز کاری و طی یک دورهی ۱۳ هفتهای است که بر اساس ایمنی، اصول و روند قیمتی هر سهم تنظیم و آماده میشوند.
رفتار قیمتی هر سهم و عملکرد آتی آن با مشاهدهی تفاوت بین قیمت سهم و حد ضرر آن کاملاً مشخص میشود. اگر قیمت یک سهم از حد ضرر آن بالاتر باشد و این اختلاف قیمت روز به روز و یا هفته به هفته بیشتر شود، رفتار این سهم مطلوب است و احتمالا در آینده نیز عملکرد خوبی خواهد داشت. اگر برعکس این قضیه اتفاق بیفتد، این سهم با مشکل مواجه خواهد شد و اینجاست که شما باید آماده و هوشیار باشید.
می توانید با تنظیم جداول و رتبهبندی سهم های مورد نظر خود برای خرید((Buy، فروش(Sell) و نگه داشتن ((Hold به شیوهی زیر، بروز چنین شرایطی را رصد کنید.
با داشتن این پیشزمینه، باید دید چگونه میتوان از حد ضرر برای کنترل ضرر و زیان و محافظت از سود استفاده کرد.
استفاده از دستور حد ضرر برای کنترل ضرر و زیان.
قانون اصلیِ سرمایهگذاری به حداقل رساندنِ ضرر و زیان است. میتوان با استفاده از نقد شوندگی چشمگیرِ بازار سهام به این هدف دست یافت که به سرمایهگذارها امکان میدهد قیمت خرید و قیمت فروش را بطور همزمان مشخص کنند. بهترین زمان برای این تصمیمگیریها، قبل از خرید سهام است.
سرمایهگذارها باید هوشیار باشند که پر ریسکترین دوره، زمانِ خرید سهام است. با در نظر گرفتن کارمزدهایی که باید بپردازید، شما همین حالا هم در حال ضرر دادن هستید. اگر قیمت سهام رو به کاهش باشد، این ضرر بیشتر میشود. کارِ عمده در این مرحله، پرهیز از ضررِ بیشتر است. دستور حد ضرر شیوهی انجام این کار را به ما نشان میدهد.
اما در کل تعداد سرمایهگذاریهایی که بتوان هم قیمت خرید و هم قیمت خروج را از قبل در آن تعیین کرد، بسیار اندک هستند.
در صورت بالا رفتن قیمت سهام باید دستور حد ضرر هم تغییر کند و بالا برود. به محض این که دستور حد ضرر از قیمت ورود بیشتر شود، عملاً هیچ ریسک ضرر و زیانی شما را تهدید نخواهد کرد. به نظر شما عالی نیست؟
استفاده از دستور حد ضرر برای محافظت از سود.
با بالا و پایین رفتن قیمت سهام،معامله گر هوشمند به شیوه ای که گفته شد بطور خودکار دستور حد ضرر خود را افزایش یا کاهش میدهد.
به این روش استفاده از « دستورحد ضرر متحرک» گفته میشود که معمولاً از آن برای محافظت از سود به شیوههای مختلفی استفاده میشود.
هنگام استفاده از دستور حد ضرر متحرک، به محض این که حد ضرر از قیمت خرید سهام بالاتر رفت، دیگر نباید اجازه بدهید از قیمت خریدتان پایینتر برود. وقتی سود کردید، چرا دیگر ضرر کنید؟
این شیوهی استفاده از دستور حد ضرر برای سرمایهگذارهایی که به دقت سهام خود را تحت نظر دارند، بسیار رضایت بخش است. با این حال، سرمایهگذارانی که شغل تمام وقت دارند و یا در حال مسافرت هستند در معرض شنیدن اخبار بد قرار دارند. در عصر ارتباطات فوری و تجارت الکترونیکیِ امروز، ممکن است قیمت یک سهام در یک بعد از ظهر ۳۰% افت کند. این سیستم راهنمای استفاده از دستور حد ضرر روشی جدید برای محافظت از سبد سهام شماست. برای سرمایهگذاران مناسب، این روش میتواند بالاترین سوددهی را داشته باشد.
استفاده از حد ضرر ذهنی. بسیاری از سرمایهگذاران از حد ضرر استفاده میکنند اما از دستور حد ضرر استفاده نمی کنند. آنها خواهان کنترل بیشتر در تصمیم برای فروش سهام هستند. این شیوه که به آن « حد ضرر ذهنی» میگویند با استفاده از سیستم راهنمای تعیین حد ضرر متفاوت است. برای مثال، ممکن است یک نفر از حد ضرر چرخدندهای بعنوان روشی برای تعیین حد ضررهای ذهنی استفاده کند و بخواهد از قیمتهای پایان روز سهام بعنوان محرکی برای درخواستهای فروش استفاده کند. این رویکرد باعث میشود سبد سهام خود را بیشتر تحت کنترل داشته باشد و در عین حال تعداد معاملات بیش از حد را بخاطر نوسانات قیمت در طی روز کاهش میدهد.
سایر سرمایهگذارها بصورت هفتگی از حد ضرر متحرک ذهنی استفاده میکنند. چشمانداز آنها به بازار، عموما بلند مدت است، اما در عین حال نگران کنترل ضرر و زیانها و محافظت از سود نیز هستند.
چه شما سرمایهگذاری محتاط باشید که به دنبال حاشیهی امنِ بیشتری است و یا سرمایهگذاری بیپروا که در جستجوی سود در معامله است، حد ضرر میتواند به کنترل ضررو زیانها و محافظت از سود کمک کند. آیا دستورات مختلف حد ضرر به کار شما میآیند؟
سبکها و استراتژیهای سرمایهگذاری
هر سرمایهگذار باید لیستی از اهداف واقعبینانه، میزان ریسک قابل تحمل و یک برنامهی سرمایهگذاری عملی برای خود تعریف کند. مثلا اگر من بخواهم سرمایهام هر پنج سال یکبار دو برابر شود، باید حاضر باشم که ضررهای مالی نه چندان زیاد و مختصری را بپذیرم و باید در سهامی که رشد کیفی دارند، سرمایهگذاری کنم.
هر سرمایهگذار نسبت به ریسک/سود پروفایل خود حسی شهودی دارد که آن را با تمام وجود درک کرده و بر اساس این حس درونی الگوهای سرمایهگذاری خود را مشخص میکند. دلالان سهام از نوسانات بازار به نفع خود استفاده کرده و از هیجانِ رسیدن به پول مفت، لذت میبرند. فکر از دست دادن سرمایه باعث میشود سرمایهگذاران محافظهکار از انجام معاملات پا پس کشیده و با صبر و حوصله به کسب سودهای کوچک دلخوش باشند. همهی ما بدون آنکه بدانیم سبک سرمایهگذاری مختص به خودمان را داریم. یکی از نکات کلیدی برای تبدیل شدن به یک سرمایهگذار موفق این است که سبک سرمایهگذاری خود و نحوهی خرید سهامِ متناسب با آن سبک را بشناسید.
یک سیستم تجزیه و تحلیل سهام اصولی و مدون چهار سبک سرمایهگذاری اصلی را مشخص میکند که در ماتریس سرمایهگذاری استراتژیک[۲۸] زیر آورده شدهاند:
ماتریس سرمایهگذری استراتژیک
سرمایهگذاران محتاط (آیندهنگر). این سرمایهگذارها همه چیز را با هم میخواهند: سود بالا و ریسکِ پایین. آنها خواهان عملکرد بهتر بازار در بلند مدت و کسب بازده سالانهی بیش از مجموع نرخ بهرهی بلند مدت و نرخ تورم هستند. بهترین راه برای حصول این شروط سفت و سخت، خرید سهامی است که کمتر از قیمت واقعیاشان ارزشگذاری شدهاند و سودهای ثابت و قابل پیشبینی دارند. چگونه چنین سهامی را پیدا کنیم؟
چنین سهامی در سیستم رتبه بندی یک سرمایه گزار منظم با ارزش نسبی (RV) بالا و ایمنی نسبی (RS) بالا نشان داده میشوند. تمام سهامِ موجود در لیست باید در مقیاس ۰۰/۰ تا ۰۰/۲ رتبهبندی شوند. سرمایهگذارانی که سهامی با RV و RS بالا میخرند عملا مطمئن هستند که سود خواهند کرد و در دراز مدت عملکرد خوبی در بازار خواهند داشت.
نمونهای از این سهام در جدول I نشان داده شده است.
جدول I. سهام منتخب برای سرمایهگذاران
قیمتها بر اساس قیمت پایان روز کاریِ.
RV ارزش نسبی=
RS ایمنی نسبی=
RT زمانبندی نسبی=
GRT نرخ رشد سود به درصد/در سال=
RECپیشنهادها=
B خریدن=
H نگهداشتن=
هر یک از سهام ذکر شده در جدولI، RV و RS بالاتر از ۰۰/۱ دارند. این به آن معنا است که هر یک از این سهام پتانسیل مورد نیاز برای افزایش قیمت را داشته و پیشینهی ثبات عملکرد مالی آنها بالاتر از حد متوسط است.
سرمایهگذاران بیپروا (جسور). این سرمایهگذارها طرفدار عملکرد بالا هستند، به عنوان مثال افزایش سرمایهی بیش از ۲۰ درصد در سال و برای رسیدن به این هدف حاضرند ریسکهای بزرگی را بپذیرند. آنها بدنبال برندههای بزرگ و سهامی هستند که پتانسیلِ صعودی بالایی دارند. بطور معمول سهامی را میپسندند که رشد بالایی داشته و قیمت آنها به سرعت افزایش چشمگیری دارد. ویژگیهایی که این نوع سهام را متمایز میکند عبارتند از ارزش نسبی (RV) بالا، ایمنی نسبی (RS) پایین و زمانبندی نسبی (RT) بالا. سرمایهگذارهای بیپروا اغلب به شیوه ای جسورانه و سریع سرمایه گذاری میکنند. ممکن است سرمایهگذاران بیپروا در بلند مدت به علت نوسانات ارزش نسبی بالا و سهامِ دارای ایمنی نسبی پایین، عملکرد بسیار خوب و یا بسیار بدی در بازار داشته باشند.
نمونهای از این نوع سهام در جدول II نشان داده شده است.
جدول II. سهام منتخب برای سرمایهگذاران بی پروا
قیمتها بر حسب قیمت پایان روز کاریِ.
هر یک از سهام آورده شده در جدول II پتانسیل افزایش قیمت خوبی دارند، اما ریسک آنها بالاتر از حد متوسط است.
سرمایهگذاران محافظهکار (میانهرو). این سرمایهگذارها سهام میخرند اما خیلی اهل ریسک کردن نیستند. آنها در درجهی اول خواهان حفظ سرمایه بوده و به بازده متوسط بازار راضی هستند. این گروه معمولا سهامی با رشد اندک و پایدار را میخرند که از پرداخت سود آن اطمینان دارند. ویژگیهایی که این نوع سهام را متمایز میکند عبارتند از ارزش نسبی (RV) پایین و ایمنی نسبی (RS) بالا. سرمایهگذارهای محافظهکار کاملا مطمئن هستند که در بلند مدت به سود خواهند رسید ولی عملکرد خوبی در بازرا نخواهند داشت.
نمونهای از این سهام در جدول III نشان داده شده است.
جدول III. سهام منتخب برای سرمایهگذاران محافظهکار (رتبهبندی شده بر اساس ایمنی بازپرداخت سود-DS)
قیمتها بر اساس قیمت پایان روز کاریِ
هر یک از سهامِ ذکر شده در جدول III ایمنی نسبی (RS) بالاتر از حد متوسط دارد اما ارزش نسبی آنها (RV) پایینتر از حد متوسط است. هر سهام، باز پرداخت سود نه چندان زیادی دارد (DY به درصد)، ایمنی بازپرداخت بالا، (DS در مقیاس ۰ تا ۹۹) و رشد باز پرداخت آن عالی (DG به درصد/در سال) است. رشد ایمنی بازپرداخت هر سهام بالاتر از ۰۰/۱ است که کاملا مطلوب میباشد (YSG در مقیاس ۰۰/۰ تا ۰۰/۲).
سرمایهگذاران ریسکپذیر (بورسباز). این سرمایهگذارها بدون در نظر گرفتن ریسک، بدنبال کسب سود کلان هستند. اصول اولیهای از قبیل ارزش و ایمنی برای آنها مفهومی ندارد. بر اساس شایعات بازار، سهام میخرند و با دیدن عملکرد قیمتها و نوسانات بازار، هیجانزده میشوند. سهامی با ارزش نسبی (VR) پایین و ایمنی نسبی (SR) پایین، غیرقابل پیشبینی و ناپایدار هستند و قیمت اکثر آنها بسیار کم و ناچیز است. سرمایه گذاران زیرک در صورت توجه به زمانبندی نسبی (RT) و حد ضرر ها، میتوانند از این سهام سود زیادی ببرند. بدون داشتن شَم قوی برای تشخیص زمان مناسب خرید و فروش، بیشتر بورسبازها در بلند مدت ضرر میکنند.
نمونهای از این نوع سهام در جدول IV نشان داده شده است.
جدولVI.نمونه ای از لیست سهام منتخب برای سرمایهگذاران ریسکپذیر(بورسباز)
قیمت ها بر اساس قیمت پایان روز کاریِ.
مقادیر پایین ارزش نسبی (RV) و ایمنی نسبی (RS) نشان میدهد که هر یک از سهام فوق در مقایسه با ارزش ذاتی آن، بیشتر قیمتگذاری شده است و سابقهی عملکرد مالی آنها غیرقابل پیشبینی و ثابت نشده است.
محتاط، بیپروا، محافظهکار یا ریسکپذیر؟ کدامیک از این سبکهای سرمایهگذاری برای شما آشناست؟ آیا سهام شما با سبک سرمایهگذاری و استراتژیهای شما تناسب دارد؟
مدیریت سبد سهام
بازی بدون بازیکنان معنایی ندارد. همه این را میدانند. مالکان باشگاهها، بازیکنان و هواداران فوتبال نمونهی خوبی از این دست است.
هر چقدر هم که مدیران خوب باشند، اما قادر نیستند عملکرد تیمهای متوسط را تا سطح تیمهای قهرمان بالا ببرند. بهترین کاری که مدیران میتوانند انجام دهند این است که به تیمها کمک کنند تا استعدادهای بالقوهشان را به کار گیرند. اکثر مدیران، حتی با در اختیار داشتن اعضای یک لیگ برتر اصیل، به دلیل مدیریت ضعیف و تصمیمات نادرستشان از رسیدن به مقام قهرمانی باز میمانند. نهایتا میتوان گفت مدیران به اندازهی بازیکنان مهم هستند.
به همین ترتیب، بسیاری از سرمایهگذاران سهام به دلایل مشابه موفق نمیشوند به اهداف خود برسند. آنها بازندهها را میخرند، برندهها را میفروشند، سود کمی بهدست میآورند و ضررهای زیادی را متحمل میشوند و دائما عملکرد ضعیفی نسبت به بازار دارند. چگونه میتوان از این مشکلات جلوگیری کرد و با ریسک کمتر، سود بیشتری کسب کرد؟
انتخاب سهام و ترفندهای تجاری. اولین قدم در مدیریت صحیح سبد سهام، انتخاب سهام مناسب است. درست همانطور که استعدادیابان لیگ برتر به دنبال بهترین استعدادها برای تیمهای خود هستند، سرمایهگذاران نیز باید بهترین سهام را برای سبد سهام خود انتخاب کنند. نوع سهامی که میخرید، شیوهی مناسبِ مدیریت سبد سهام شما را تعیین میکند.
نمیتوانید انتظار داشته باشید که با سهام محافظهکاری که بیش از قیمت واقعی آن ارزشگذاری شده، از بازار پیشی بگیرید. همچنین نمیتوانید با سهام ریسکپذیر و بیثبات، استراتژی «خرید و نگه داشتن» را به کار ببرید. هماهنگ بودن سهام شما با سبک مدیریتتان برای رسیدن به موفقیتِ طولانی مدت بسیار ضروری است. با استفاده از ماتریس سرمایهگذاری استراتژیک، بهتر میتوان این مسئله راتوضیح داد.
(نمودار ماتریس سرمایهگذاری استراتژیک در بالای صفحهی بعد را ببینید.)
ماتریس سرمایهگذاری استراتژیک
درباره ی این ماتریس تا حدودی در فصل گذشته با عنوان «سبکها و استراتژیهای سرمایهگذاری» صحبت کردیم.
مختصات سود/ریسک ماتریس از نظر کمّی با شاخصهای ارزش نسبی و ایمنی نسبی تعریف شده است. ارزش نسبی با نشان دادن پتانسیل افزایش قیمت یک سهام در بلند مدت به پاداش مرتبط میشود و ارتباط ایمنی نسبی با ریسک از طریق بازتاب ثبات و قابل پیشبینی بودنِ عملکرد مالی یک شرکت صورت میگیرد. این شاخصها در فصلهای ۶ و ۷ نیز توضیح داده شده است.
به دلایل مختلف، اکثر سرمایهگذاران ترجیح میدهند سهام را خریداری و به مدت طولانی نگهدارند. برخی از مزایای نگهداری سهام به صورت بلندمدت عبارتند از پرداخت کارمزدهای پایینتر و عوارض مالیاتی کمتر. اما این روش همیشه هم بهترین نیست. کاهش ارزش سهام اجتنابناپذیر است و حتی بهترین سهام نیز نزول قیمت دارند. شاید بهتر بود سایر سهام موجود در سبد سهامتان را هرگز نمیخریدید و شاید بهتر باشد آنها را بفروشید. چگونه میتوانیم سهامی را انتخاب کنیم که بتوان بصورت بلند مدت آنها را نگه داشت؟
شرکتهایی را شناسایی کنید که در دوران رونق و رکودِ بازار، عملکرد خوبی دارند. این شرکتها سوابق طولانی از نظرِ عملکرد مالی با ثبات و قابل پیشبینی، بدهی پایین، سودآوری بالا و رشد سود مطمئن دارند. سهام این شرکتها با این مشخصات، بسیار پایدار است. این سهام همه باید دارای رتبهبندی ایمنی نسبی بالایی در سیستم تجزیه و تحلیل شما باشند. همانطور که در جدول I نشان داده شده، ایمنی نسبی، عامل مهمی برای پیشبینی مدت زمان نگهداری سهام است.
جدول I. نرخ گردش مالی سبد سهام به درصد در سال به عنوان تابع ایمنی نسبی.
سرمایهگذارانی که روی سهام با ریسک بالا و بسیار بیثبات و رتبهبندی ایمنی نسبی پایین سرمایهگذاری میکنند، باید منتظرِ نرخ گردش مالی بیش از ۱۰۰ درصد در سال باشند. آن دسته از سرمایهگذارانی که سهام با ریسک پایین و ایمنی نسبی بالا را خریداری میکنند، نرخ گردش مالی بسیار پایینی خواهند داشت. بیایید رابطهی بین انتخاب سهام و ترفندهای خرید و فروش را بیشتر بررسی کنیم.
سهام محافظهکار. سهامی که در این بخش از ماتریس سرمایهگذاری استراتژیک ما قرار میگیرند برای سرمایهگذارانی که میخواهند سهام را «بخرند و نگه دارند»، ایدهآل است. این سهام متعلق به شرکتهای با سابقهای است که سود سهام خود را پرداخت میکنند. رتبهبندی ارزش نسبی آنها کمتر از میانگین متوسط است اما ایمنی نسبی آنها بالاتر از میانگین متوسط است.
جدول II. سهام متنخب برای سرمایهگذاران محافظهکار (رتبهبندی شده بر اساس ایمنی نسبی –RS)
RV ارزش نسبی در مقیاس ۰۰/۰ تا ۰۰/۲=
RS ایمنی نسبی در مقیاس ۰۰/۰ تا ۰۰/۲=
DY سود سهام به درصد=
DG نرخ رشد سود سهام به درصد/سال=
برای این سهامِ با ثبات و قابل پیشبینی، به ندرت توصیهی فروش ثبت میشود. سرمایهگذارانی که سهام محافظهکار را خریداری میکنند، گردش مالی کم و کارمزد پایینتری خواهند داشت. با این حال، عملکرد سبد سهامِ آنها به طور کلی پایینتر از میانگین متوسط خواهد بود.
سهام محتاطانه (آیندهنگرانه) . این نوع سهام، پتانسیل افزایش سرمایه و نیز ایمنی بالاتر از میانگین متوسط دارند. سرمایهگذارانی که اقدام به خرید سهام محتاطانه میکنند، نه تنها آنها را به مدت طولانی نگه میدارند، بلکه برای بهبود سود، سهامِ راکد را نیز میفروشند. بنابراین، گردش مالی آنها تا حدودی بالاتر از سرمایهگذاران محافظهکار است و سبد سهامِ آنها عملکرد بسیار بهتری دارد. نمونههایی از سهام محتاطانه در جدول III نشان داده شده است.
جدول III.نمونه هایی از سهام منتخب برای سرمایهگذاران محتاط
قیمت ها بر مبنای قیمت پایان روز کاریِ.
سهام تهاجمی. این نوع سهام پتانسیل رشد قیمتی بالایی دارند، اما بیشتر به سمت بیثباتی گرایش دارند. سرمایهگذارانی که با این نوع سهام سر وکار دارند، باید در صورت لزوم برای محافظت از سود و یا به حداقل رساندن ضرر، سهام خود را بفروشند. هنگام مدیریت سهامی که رتبههای ایمنی نسبی کمتر از ۰۰/۱ دارند، شدیدا به استفاده از قیمتهای پایینتر از قیمت جاری بازار توصیه میشود. ممکن است گردش مالی سبد سهام و مقدار کارمزد بسیار بالا باشد، اما سود آن نیز میتواند به همان نسبت زیاد باشد. بعضی از سهام تهاجمی که به نظر ما ایدهآل هستند، در جدول IV نشان داده شده است.
جدول IV. سهام منتخب برای سرمایهگذاران تهاجمی
سهام پرریسک. این سهام بسیار بیثبات هستند و نیاز به نظارت دقیق و معاملات زیاد دارند. به نظر من، استفاده از قیمت پایینتر از قیمت جاری بازار هنگام معاملات با سهام پرریسک الزامیاست. گردش مالی و کارمزدِ تمام شده برای دلالان سهام زیاد خواهد بود، اما اگر کسی تصمیم بگیرد که در صورت لزوم سهام خود را نفروشد، ممکن است ضرر زیادی متحمل شود. جدول V. نمونههایی از سهام پرریسک را نشان میدهد:
جدول V.چند نمونه سهام منتخب برای سرمایهگذاران سوداگر
ترفندهای تنوع و سرمایهگذاری. برای یک سرمایهگذار معمولی منطقی نیست که همهی سرمایهی خود را برای خرید یک نوع سهام هزینه کند. تعداد متغیرهای کنترل نشدهی بازار سهام بسیار زیاد است. علاوه بر این، سرمایهگذارهای معمولی اغلب آخرین کسانی هستند که خبرِ اتفاقهای بد را میشنوند. توصیهی من این است که سرمایهگذاران با تنوع در خرید سهام، ریسک ضرر را کاهش دهند. این امر با سرمایهگذاری در انواع مختلف سهام در صنایع مختلف و با سرمایهگذاری طی یک بازهی زمانی ممکن میشود. به یکباره وارد بازار نشوید. تنوع سهام به نفع شماست.
البته مقدار پولی که برای سرمایهگذاری در هر سهام در نظر میگیرید، به شرایط شخصی شما بستگی دارد. طبق یک قانون مبتنی بر تجربه (یک برآورد نظری) ترجیح میدهم بین ده تا بیست نوع سهم را در یک سبد سهام داشته باشم. سعی کنید مقدار دلار / ریالی که برای خرید هر سهم هزینه میکنید، حدودا یکسان باشد. به این کار «توزین پول»[۲۹] گفته میشود که با روشِ تنوع در سرمایهگذاری، ریسک را کاهش میدهد. علیرغم سودمند بودنِ تقسیم سرمایه، تنوع بیش از حد سهام باعث تضعیف عملکرد سبد سهام و افزایش کارمزدها میشود.
از استفاده از مقدار سود ناخالص سهام نترسید. اگر از سود ناخالص سهام به درستی استفاده کنید، سودآوری سبد سهام شما به میزان قابل توجهی افزایش پیدا میکند. در صورت استفاده از سهام محتاطانه و بکار بردن ترفندهای تجاری موثر، استفاده از سود ناخالص سهام هیچ مشکلی ایجاد نمیکند.
بهترین استراتژی. با در نظر گرفتن مشکل انتخاب سهامِ برنده، کارمزد و عوارض مالیاتی، بهترین استراتژی برای سرمایهگذاران معمولی ایجاد یک سبد سهام متنوع با ارزش نسبی بالا و ایمنی نسبی بالا است که نیازی به معامله نداشته باشند. این سهام از بهترین انواع هستند، چون سود آنها بالاتر از میانگین متوسط و ریسک آنها پایینتر از میانگین متوسط است.
پروندهی استفاده از بازده سود
یک عدد بسیار مهم وجود دارد. اما شما آن را در روزنامه ی دنیای اقتصاد و از این قبیل منابع پیدا نخواهید کرد. حتی شاید سازمان بورس هم این عدد جادویی را ارائه ندهد. این عدد چیست و چه چیزی میتواند به ما بگوید؟
این عدد بازده سود است که شباهت بسیاری به بازپرداخت سود سهام دارد و در ایران زیاد استفاده نمیشود، بنابراین کمتر کسی از آن مطلع است. اما این نوع سود عالی است و میتوان از آن برای بدست آوردن سودِ پیشبینیشده برای هر سهم، ارزیابی ایمنی بازپرداخت سود سهام، محاسبهی نرخ رشد سود و تعیین ارزش ذاتی استفاده کرد. بیایید در مورد آن بیشتر بدانیم و ببینیم چگونه میتوان از آن استفاده کرد.
بازده سود در مقابل نسبت P/E. خیلی وقت پیش، یک حسابدار ارزش نسبت قیمت به سود (P/E) را به وجود آورد. حسابدار ها دوست دارند همهچیز را نسبتبندی کنند و این حسابدار به نسبت قیمت به سودی که درست کرده بود، خیلی افتخار میکرد. این فرد حسابدار تصور میکرد این نسبت، این گوهرِ کوچک، دقیقا آنچه را که سرمایهگذاران نیاز دارند درباره هزینهی واقعی سهام بدانند، به آنها میگوید. به عنوان مثال، سهام ۱۰۰۰ دلار / ریالی که P/E آن ۱۸ است، در واقع از یک سهام ۵۰۰۰ دلار / ریالی با نسبت P/E 12 گرانتر است. نسبت P/E به خریداران نشان میدهد بابت سودی که از هر یک دلار / ریالی بدست میآورند، چقدر میپردازند و این واقعا مهم است…ارزش پول. بدیهی است هرچه نسبت P/E سهامی بالاتر باشد، آن سهام گرانتر است. چه چیزی بهتر از این؟
به عنوان مثال، بازده سود را در نظر بگیرید. بازده سود به شما نشان میدهد به ازای هر یک دلار / ریالی که سرمایهگذاری میکنید، چه میزان سود بدست میآورید، اما هیچ یک از مشکلات نسبت P/E را ندارد. بله، نسبت P/E مشکلاتی دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت. با این حال، اول باید دید بازده سود چیست.
پیش از این گفتم که بازده سود بسیار شبیه به بازپرداخت سود سهام است. همه میدانند بازپرداخت سود سهام چیست. همهی سایت ها آنها را منتشر میکنند و سرمایهگذاران از آنها برای تصمیمگیری در زمینهی سرمایهگذاری استفاده میکنند. با این حال، فقط برای روشنتر شدن موضوع، توجه داشته باشید که بازپرداخت سود سهام به عنوان پرداخت سالانهی سود سهام به دلار به ازای هر سهم تقسیم بر قیمت سهام به درصد تعریف شده است.
DY = 100 * ($ D) / P: Eq. (13.1)
DY بازپرداخت سود سهام به درصد=
Dبازپرداخت سود سالانه به دلار / ریال/ در هر سهم=
Pقیمت به دلار / ریال/ در هر سهم=
در پایان یک روز کاری،ارزش سهامِ شرکتی فرضی …دلار / ریال و بازپرداخت سود سهام سالانهی آن …دلار / ریال به ازای هر سهم بود. بازپرداخت سود سهام آن عبارت است از:
DY = 100 * (1.15) /104.17 = 1.10
بازده سود این شرکت بر اساس سودِ …دلار / ریالی به ازای هر سهم که برای ۱۲ ماه آن پیشبینی شده بود:
EY = 100 * ($ E) / P : Eq. (13.2)
EY = 100 * (4.98) /104.17
EY = 4.78٪
EY= بازده سود به درصد
EYسود به دلار / ریال/ در هر سهم =
P = قیمت به دلار / ریال / در هر سهم
بدیهی است که هیچ مشکلی در محاسبهی بازپرداخت سود سهام و بازده سود برای این شرکت وجود ندارد. در محاسبه نسبت P/E آن نیز مشکلی وجود ندارد. حاصل آن…. تقسیم بر … است که برابر است با ….
آیا فکر کردن دربارهی اینکه بابت پرداخت هر یک تومان برای سهام این شرکت … دلار / ریال سود کسب میکنیم از فکر کردن دربارهی این که …دلار / ریال بابت هر دلار سود می پردازیم، سختتر است؟ شاید. اما بهدست آوردن نسبت P/E برای تعداد زیادی سهام با مشکلاتی همراه است. مشکل اول این است که نسبت P/E سهامی با سودِ صفر، بی نهایت است و این یک مشکل جدی است. برای همین است که روزنامهها این عدد را گزارش نمیکنند.
چرا به جای آن بازده سود را گزارش نکنیم؟ بازده سود سهامی با سود صفر در سال ۰۰/۰% است. درک این مسئله بسیار آسان است و به وضوح نشان میدهد که این شرکت هیچ درآمدی ندارد. مشکل دیگر در استفاده از نسبت P/E این است که سهامِ با درآمدِ منفی، نسبت P/E منفی خواهد داشت. من میتوانم با این مسئله کنار بیایم، اما به نظر میرسد که روزنامهها نمیتوانند. بنابراین، هیچ گزارشی هم دربارهی سهامی که درآمد منفی دارند، ارائه نمیدهند.
آیا این بدان معناست که اگر نسبت P/E سهامی در روزنامهها یا سایت های اطلاع رسانی معتبرگزارش نشده باشد، پس سود آن سهام صفر یا منفی است؟قطعا نه. به نظر میرسد که سهام باید حداقل یک سال در بازار معامله شود تا روزنامهها یا سایت ها نسبت P/E آن را گزارش دهند. جای تاسف دارد، زیرا سهام جدید اغلب بهترین فرصتهای سرمایهگذاری را دارند.
با در نظر گرفتن همهی این موارد، نسبت P/E حدود سی تا چهل درصد از سهام در روزنامهها گزارش نمیشود. این عدم ارائهی کامل اطلاعات مهم نیست، زیرا استفاده از بازده سود میتواند تمام مشکلات ذکر شده در بالا را برطرف کند. جدول I. نمونههایی از نحوه ارائهی اطلاعات حیاتی با استفاده از بازده سود را هنگامی که P/Eموفق عمل نمیکند، نشان میدهد.
جدول I. مقایسه بازپرداخت سود ، بازده سودو نسبت P/E سهام منتخب. (رتبهبندی شده بر اساس بازده سود به درصد)
قیمت ها بر مبنای قیمت پایان روز کاریِ…
DIV پرداخت سود سالانهی سهام به دلار / ریال =
DYبازپرداخت سود سهام به درصد=
EPS سود ۱۲ ماه پیشرو برای هر سهم=
EY بازده سود=
P/E نسبت قیمت به سود=
مشکل نهایی در استناد به نسبتهای P/E این است که نسبت P/E به طور معمول بر اساس سود دوازده ماه گذشته محاسبه میشود. اگرچه داشتن این اطلاعات، از نداشتن آن بهتر است، اما بازار بر اساس سود گذشته پیش نمیرود، بلکه اساس بازار، پیشبینی سود در آینده است. آیا مایل نیستید پیشبینی سود سهامتان را بدانید؟
بازده سود و پیشبینی سود. برخی شرکت های بورسی اطلاعاتی در مورد پیشبینی سود ارائه میدهند. با این حال دریافت این اطلاعات میتواند گران باشد و دریافت نکردن آنها حتی گرانتر. بنابراین، من این اطلاعات را میخرم و از آنها برای محاسبه نرخ رشد سود، ارزیابی ایمنی سود سهام و محاسبه ارزش سهام استفاده میکنم. با این حال، از پیشبینیهای خام سود سهام استفاده نمیکنم؛ بلکه آنها را با نیازهایم متناسب میکنم.
برآوردهای سود معمولادر قالب یک سال تقویمی یا سال مالی تنظیم میشوند. این برآوردها ممکن است تغییر کرده و ارزیابیهای ما را هم تغییر دهند. بنابراین، من برآوردی از سود ۱۲ ماه آتی بدست آوردم که تغییرات را کاهش داده و در مقایسه با استفاده از پیش بینیهای خام، معتبرتر است.
تنها کاری که باید برای بدست آوردن برآورد سود ۱۲ ماههی حاصله از بازده سود انجام دهید، استفاده از معادلهای است کهبه شکل زیر است:
$E = (P*EY)/100 Eq. (13.3)
E سود ۱۲ ماه آتی=
P قیمت به دلار / ریال/ در هر سهم=
EY بازده سود به درصد=
این اطلاعات ارزشمند چندین کاربرد دارد. میتوان از آنها برای ارزیابی ایمنی بازپرداخت سود سهام، برآورد نرخ رشد و ارزشگذاری سهام استفاده کرد. درفصل بعد به شما نشان میدهیم چگونه برای تکمیل پروندهی استفاده از بازده سود، میتوان این کارها را انجام داد.
بازده سود: عدد جادویی
تنها چیزی که لازم است در مورد سهام بدانید، بازده سود آن است. این اطلاعات کم حجم اما حیاتی، شما را به چندین بینش مهم و آشکار میرساند. بازده سود، عددی جادویی است.
در فصل گذشته، شیوه ی استفاده از بازده سود را معرفی کردیم. در مورد خوبی های استفاده از بازده سود در مقایسه با نسبت P/E بحث کردیم و نشان دادیم چگونه میتوانید پیشبینی سود را از دادههای بازده سودبه دست بیاورید. حالا، نحوهی استفاده از بازده سود برای ارزیابی ایمنی بازپرداخت سود سهام، برآورد نرخ رشد سود و تجزیه و تحلیل ارزش را توضیح میدهیم.
ارزیابی ایمنی سود سهام. احتمالا به یاد دارید که گفتیم بازده سود شباهت بسیار زیادی به بازپرداخت سود سهام دارد. از آنجا که بازده سود، مقدار درآمد یک شرکت و باز پرداخت سود سهام، میزان پولی که به سهامداران پرداخت میشود را نشان میدهد، بازده سود ابزاری ایدهآل برای ارزیابی ایمنی باز پرداخت سود سهام به شمار میآید. فقط باید این دو را با هم مقایسه کنید.
همهی سرمایهگذاران باید بدانند که پرداخت سود سهام یک شرکت از عملکرد سود آن مطمئنتر نیست. باز پرداخت سود سهام بدون پشتوانه قابل انجام نیست. در نهایت، این باز پرداخت باید از سود به دست بیاید. اگر باز پرداخت سود سهام بیش از بازده سود آن باشد، آن وقت با مشکل بزرگی مواجه میشویم. بنابراین بهترین روش قضاوتِ قابلیت سوددهیِ سهام یک شرکت، محاسبهی درصد سودی است که به عنوان سود سهام پرداخت میشود.
به نسبت سودی که به عنوان سود سهام پرداخت میشود، سود پرداختی سهام گفته میشود، که به شکل زیر بدست میآید:
DP = (DY/EY)*100 :Eq. (14.1)
DP پرداخت سود سهام به درصد=
DY بازده سود سهام به درصد=
EYبازده سود به درصد=
پرداخت سود سهام حدود ۳۵٪ طبیعی، ایمن و معقول تلقی میشود. اگر این مقدار بالاتر از ۵۰٪ باشد معمولا بیش از حد تلقی میشود و احتمال حفظ آن نیز کمتر است. بیایید رابطهی بین سود سهام و بازده سود برخی از سهام و گروههای بورسی را بررسی کنیم.
در این جا خلاصهای از چند انتخاب جالب پرداخت سود سهام که به ترتیب صعودی رتبهبندی شدهاند، آورده شده است.
جدول I. سهام منتخب رتبهبندی شده بر اساس پرداخت سود سهام.
قیمت ها بر اساس قیمت پایان روز کاریِ…
Div= پرداخت سود سهام سالانه به دلار / ریال
DY= سود سهام به درصد
EY= بازده سود به درصد بر اساس برآورد سود ۱۲ ماههی آتی
DPپرداخت سود سهام به درصد=
بدیهی است رابطهی مستقیمی بین پرداخت سود سهام و ریسک سود سهام وجود دارد. شرکت فرضی مابا پرداخت سود کم، عملا باز پرداخت و یا افزایش سود سهام خود را تضمین میکند، درحالیکه ممکن است شرکتهای دیگر کاملا برعکس عمل کنند.
برای ارزیابی ایمنی سود سهام، به عواملی بیشتر از مقایسهی سود سهام و باز پرداخت بازده سود آن نیاز است، اما نقطهی شروع خوبی است.
گاهی مثلا میانگین بازپرداخت سود سهامِ ۳۷ شرکت فرضی که ما بررسی میکنیم، بالغ بر ۷۶/۲% و میانگین بازده سود آنها ۰۸/۰% است. این شرکتها به طور متوسط ۳۵/۰ دلار / ریال از سود سهام و ۰۱/۰ دلار / ریال از سهم سود را پرداخت میکنند. سوال این است که آنها چگونه میتوانند پول مورد نیاز برای پرداخت این مقدار سود سهام را جور کنند و همچنان به تجارت خود ادامه دهند؟ باید منبع پرداختی وجود داشته باشد و احتمالا این منبع پرداخت، سود سهام است.
برآورد نرخ رشد سود. با استفاده از بازده سود بر اساس سود ۱۲ ماههی آتی و نسبت P/E بر اساس سود ۱۲ ماه گذشته، میتوان برآورد بسیار خوبی از نرخ رشد سود یک شرکت بدست آورد. محاسبهی آن بسیار ساده است:
EGR = (100 * (LE-TE) / TE) : Eq. (14.2)
EGRنرخ رشد سود به درصد/در سال=
LEدوازده ماه آتی=
TE = دوازده ماهِ گذشته
LE = (P*EY)/100 Eq : Eq. (14.3)
P= قیمت آتی به دلار / ریال در هر سهم
EYبازده سود آتی به درصد=
TE = P/(P/E) : Eq. (14.4)
P قیمت گذشته به دلار در هر سهم=
P/Eنسبتِ قیمت گذشته به سود=
با استفاده از دادههای شرکت …که در جدول I فصل ۱۳آمده است داریم:
LE = (104.17 * 4.78) / 100 :Eq. (14.3)
= ۴٫۰۷%
با استفاده از دادههای شرکت…در تاریخ …:
TE = 77.90 / (19.14)
نرخ رشد سود (EGR) عبارت است از:
EGR = (100 * (4.98 – 4.07) /4.07) :Eq. (14.5)
EGR = (100 * (0.91) /4.07)
= ۲۲٫۴%/ در سال
چند سهم خود را به همین صورت برآورد کنید. از نتیجهی آن شگفتزده خواهید شد.
چراگاهی مقدار ارزش نسبی بسیار بالاتر از GPE است؟ دلیل آن نرخ پایینِ تورم و بهره است. (برای اطلاعات بیشتر به فصل ۶ مراجعه کنید).
هنوز کار ما با بازده سود تمام نشده است. بیایید روش سادهی دیگری را که البته برای برآورد ارزش ذاتی مناسبتر است، بررسی کنیم.
برآورد ارزش ذاتی. در فصل ۳، ما استفاده از معادلهی «برآورد سریع ارزش» را برای محاسبه مقدار ذاتی توضیح دادیم. فقط میبایست سود سالانهی هر سهم را بر نرخ سود بانکی تقسیم و سپس حاصل آن را با بازده حق بیمه جمع کنیم. به این ترتیب:
V = 100*(E/(IY+YP) :Eq. (3.4)
V = ارزش سهام به دلار / ریال/ در هر سهم
E = سود به دلار / ریال/ در هر سهم
IY= نرخ اوراق قرضهی مشارکت دولتی یا سود بانکی به درصد
YP=سود حق بیمه
از آنجا که
E= ….دلار / ریال/ در هر سهم
IY= …%
YP …%=
اجازه بدهیدکاربردهای بازده سود را به طور خلاصه مرور کنیم. بازده سود چیزی به ما میدهد که:
تصور اینکه میتوان تمام این کارها را فقط با استفاده از یک عدد انجام داد، مشکل است. این عدد قطعا جادویی است.
ماهیگیری از کف رودخانه (صید سهامی که ارزش آنها به نازلترین قیمت رسیده): هنرِ خرید سهام ارزان قیمت و فروش آنها با قیمت بالا
با وجودِ تجار پُر معاملهای که دائما در حال بالا بردن قیمت سهام هستند، چگونه میتوان سهام ارزان قیمت برای معامله پیدا کرد؟ جواب این سوال ماهیگیری از کف رودخانه است، یا به عبارتی صید سهامی که ارزش آنها به کمترین قیمت رسیده است! این کار هنرِ خرید سهام ارزان قیمت و فروش آنها با قیمت بالاست، یعنی بهترین روشِ ثروتمند شدن. چرا همه این کار را نمیکنند؟
خریدِ سهام ارزان قیمت و فروش آنها با قیمت بالا به این سادگیها هم نیست. هیچکس دقیقا نمیداند قیمتِ کدام سهام «پایین» و کدامیک «بالا»ست. سهامی که «ارزان» به نظر میرسد، ممکن است حتی ارزانتر شود و سهامی که «گران» تلقی میشود، ممکن است گرانتر شود. چگونه میتوانیم پیشبینی کنیم قیمت کدام سهام چه تغییری خواهد کرد؟
آنچه مسلم است این است که تاریخچه و پیشینهی سهام میتواند راهنمای ما در این مسیر باشد. سهامی که قیمت آن از اوج پایین آمده، به نسبتِ آن اوج قیمت «پایینی» دارد. اوج نشاندهندهی بالاترین قیمتی است که هر سهم تا به حال داشته و یا متوسط قیمت بالای این سهم را طی ۵۲ یا ۱۳ هفته نشان میدهد. در هر حال، زمانی که قیمت فعلی سهم از قیمت قبلی آنها کمتر باشد، سرمایهگذاران این سهام را «ارزان» تلقی کرده و هنگامی که قیمت سهامی افزایش پیدا کرده باشد، آن را «گران» تلقی میکنند.
بطور ایدهآل همه دوست دارند سهام خوبی را بخرند که قیمتش کاهش داشته و آمادهی گران شدن است. برای این کار باید به شکل زیر عمل کرد.
سهامی را که قیمت آنها «پایین» است، شناسایی کنید. اوایل که این کتاب را نوشته بودم، لازم بود برای مشورت گرفتن دربارهی لیست سهامی که جدیدا افت قیمت داشتهاند، به روزنامهها و مجلاتِ مالی ارجاع بدهم. اما حالا کامپیوترها راحتترین و کارآمدترین شیوهی پیدا کردن سهامی را که تازه دچار افت قیمت شدهاند در اختیار ما قرار میدهند. تعداد بی شماری وبسایت وجود دارد که میتوانید با مراجعه به آنها لیست سهامی را که پس از ۵۲ هفته اخیرا افت قیمت داشتهاند، مشاهده کنید. اما این بهترین روشِ پیدا کردن سهامی که افت قیمتی داشتهاند، نیست.
بهترین روشِ پیداکردن این نوع سهام، استفاده از شاخصِ زمانبندیِ نسبی یا همان RTاست.برای نمونه باید با استفاده از نرم افزار اکسل لیستی داشته باشید که تنها با یک کلیک ماوس، بتوانید رتبهبندی هزاران سهم را براساس RT آنها به سرعت بدست بیاورید. سهامی که پایینترینRT را دارند، افت شدید قیمتی داشتهاند که یا باید آنها را خرید یا از رده خارج کرد.
اما هنگامی که بازار رو به بهبود میرود، قیمتِ این نوع سهام بدون استثنا سریعتر از بقیه و با بهترین درصد سود، افزایش مییابد.
یکی از شاخصهای مورد علاقهی من VST/RT است که در آن سهامی با بالاترین Value-Safety-Timing، به اختصار VST، و پایینترین RT در صدر لیست قرار میگیرد.
بسیاری از سرمایهگذاران بر این عقیدهاند که سهامِ مطلوب برای سرمایهگذار سهامی است که نسبت قیمت به سود پایینی داشته باشد. این موضوع برای شروع بد نیست
اما نکتهی مهم در اینجا این است: سهامی که قیمت آنها پایین آورده شده و شرایط خوبی دارند، به عبارت دیگر RV و RS بالایی دارند، سریعتر و بیشتر از سهامی که اصول ضعیفی دارند، افزایش قیمت خواهند داشت.
سهامی بخریدکه قیمت آنها درحال افزایش است. ممکن است به نظر برسد این جمله با گفتههای قبلی تضاد دارد، اما مهمترین بخش صید از کف رودخانه همین است. هرگز سهامی که در حال ارزان شدن است، نخرید، زیرا مشخص نیست افت قیمت آنها تا کجا ادامه خواهد داشت و چند وقت طول میکشد تا دوباره افزایش قیمت پیدا کنند. چگونه متوجه شویم قیمت یک سهام از اینکه هست ارزانتر نمیشود؟ باید تا زمانیکه قیمت آن بالا برود، صبر کنید…شوخی نمیکنم. نموداری از قیمتها و RTبه شما نشان میدهد چه زمانی سرعتِ رو به پایین قیمتها کم شده و شروع به افزایش میکند، چیزی که با چشم غیر مسلح قادر به روئیت آن نخواهید بود.
البته همه مایل هستند سهام را با پایینترین نرخی که به آن رسیده است، بخرند. ما باید مسائل بازار را پیگیری و تجزیه و تحلیل کنیم اما بازار را پیشبینی نمیکنیم. سیستم زمانبندی بازار را که از آن استفاده میکنیم در فصل ۲۰ این کتاب توضیح دادهام که شاید مهمترین عاملِ کسب درآمد در بازار سهام باشد. جهتِ بازار، عاملِ بسیار تعیین کنندهای است.
به تجربه دریافتهایم که ماهیگیری از کف رودخانه نه تنها فرصت کسب سودهای کلان را برای ما فراهم میکند بلکه ریسک ِکاهش قیمت سهام را هم برطرف میکند. با این حساب میتوان گفت سهام تخفیف یافته هنوز هم به وفور یافت میشود و بطور قطع ماهیگیری از کف رودخانه، هنرِ خرید سهام ارزان قیمت و فروش آنها با قیمت بالاست.
جوجههای تازه سر از تخم در آورده: سهام ارزان قیمت
با پتانسیل افزایش قیمتِ ناگهانی
در فصل پیش، با عنوان «ماهیگیری از کف رودخانه»، از خوبی های خریدِ سهام ارزان قیمت و فروش آنها با قیمت بالا خیلی تعریف کردم و ایدهی پی گیری سهامی که قیمت آنها پایین آورده شده را مطرح کردم. اما چیزی که الان میگویم خلاف گفتههای قبلی است. آیا عقلم را از دست دادهام؟
واقعا این طور نیست. رویکردی که توضیح دادیم، بسیار خوب عمل میکند اما تنها راهِ پول درآوردن در بازار سهام نیست. در حقیقت، روشِ پیدا کردن سهام ارزان قیمتی که پتانسیل افزایش قیمتِ ناگهانی دارد، و در این فصل توضیح داده میشود، با فصل قبل شباهتهای زیادی دارد.
در هر دو مورد، سهامی را پیگیری میکنیم که انحراف قابل توجهی نسبت به الگوی نرمال خود دارند، به عبارت دیگر، یا بعد از ۵۲ هفته از آخرین قیمتِ پایین خود ارزانتر شدهاند و یا بعد از ۵۲ هفته نسبت به آخرین قیمت بالای خود رشد داشتهاند. این سهام شدیدا سعی در جلب نظر ما دارند. میخواهند به ما بگویند اتفاق مهمی، خوب یا بد، در حال وقوع است. ما باید بتوانیم از این موقعیتها به نفع خودمان استفاده کنیم.
نکتهی مشترک بعدی، که باید بیان کنم که نکتهی بسیار مهمی هم هست، طرفدارای من از خرید سهامی است که در حال گران شدن هستند، خواه در حال ماهیگری از کف رودخانه باشید یا نه. نکتهی کلیدی موفقیت در ماهیگیری از کف رودخانه این است که باید این سهام را زمانی بخرید که افت قیمتشان متوقف شده است. من هیچوقت سهامی را که همچنان در حال ارزان شدن است، نمیخرم. اگر درست عمل کنید، سهام کساد و بیرونق را دقیقا زمانی که افت قیمتشان متوقف شده، پیدا میکنید…معمولا در حدود ۵ تا ۱۵ درصدِ افت قیمت آنها.
با این حال، روش آسانتری هم هست
مطالعات بسیاری نشان میدهد یکی از مطمئنترین راههای کسب درآمد در بازار سهام، خرید سهامی است که به تازگی رکورد آخرین قیمت بالای خود را شکستهاند. با این حال، اکثر مردم این کار را انجام نمیدهند چون تصور میکنند افزایش قیمت این سهم یا به خاطر «تقاضای بیش از اندازه برای خرید» آن است و یا این که سرمایهگذاران «بیشتر از قیمت واقعی بابت آن پول دادهاند.» این حرفها عاقلانه نیست. سهام زیادی را دیدهام که رشد سریع قیمت داشتهاند و دیگر هیچوقت به آن به اصطلاح محدودهی خرید خود برنگشتهاند. من بطور اخص مایل به خرید سهامِ ارزان قیمتی هستم که پتانسیل این را دارد که ۱۰ برابر قیمتی که برای آن پرداخت کردهام، بازدهی داشته باشد، یعنی ۱۰۰۰% افزایش قیمت داشته باشد. من به این سهام «جوجههای تازه سر از تخم بیرون آورده» میگویم.جوجههای تازه سر از تخم بیرون آورده من را به یاد نوجوانها میاندازد؛ پر انرژی هستند، پر تب و تاب و بلند پرواز. ایدههای جدیدی دارند و روشهایشان برای انجام کارها متفاوت است. نمایانگر موج آینده هستند ولی ناآزمودهاند. اهل ریسک کردن هستند اما ممکن است از عهدهی انجام مسئولیتی که قبول کردهاند، برنیایند. اما خیلی از آنها موفق میشوند و همین موقع است که آنها به رهبران جدید ما بدل میشوند.
لزومی ندارد که یک سهام طی هفتههای متوالی رکورد آخرین قیمتِ بالای خود را شکسته باشد، اما به محض اینکه سهامی چندین بار رکورد آخرین قیمت بالای خود را شکست، حتما شانس خود را روی آن امتحان کنید.
سهامِ دارای عملکرد بالا: آنجا که سود حکم فرماست
مهمترین گزینه در انتخابِ سهامِ دارای عملکرد بالا، تهیهی لیستی از سهامی است که بعد از ۵۲ هفته نسبت به آخرین قیمت بالایی که تا به حال داشتهاند، افزایش قیمت داشته باشند. سهامی که رکورد آخرین قیمت بالای خود را بشکنند، بطور خاصی متفاوت از رفتارهای معمول ِقیمتگذاری عمل میکنند و باید به آنها بطور خاص توجه کرد. از آنجا که همهی منابع و سایت های معتبر این نوع از سهام را شناسایی و معرفی میکنند، به راحتی میتوانید وارد مرحلهی انتخاب سهام شوید. مشکل از آنجا شروع میشود که باید از این لیست، تنها سهامی را انتخاب کنیم که احتمال برنده شدنشان از سایرین بیشتر است. برای این کار باید به روش زیر عمل کنیم:
سهامی را بخرید که از نظر Value، Safety و Timing بهترین ترکیب را دارند.
هر سرمایهگذار باید بداند هر سهمی واقعا چقدر ارزش دارد، ایمنی آن چقدر است و کی آن را بخرد، بفروشد یا نگه دارد. من میخواهم سهامِ ایمنی را بخرم که کمتر از قیمت واقعیاشان ارزشگذاری شدهاند و قیمت آنها در حال افزایش است. اینها معیارهای خوبی به نظر میرسند، اما اجازه دهید بیشتر آنها را بررسی کنیم:
ارزشگذاری: هنگامی که قیمت یک سهم کمتر و یا برابر با ارزش ذاتی آن است، معنی اش این است که شما سهم شرکتی را میخرید که در حال کسب در آمد است و این نکتهی مهمی است. در یک بازار پُر تورم، صدها سهم با نسبتهای P/E بسیار بالایی به فروش میرسند و نرخ آنها بزودی شدیدا کاهش پیدا میکند. سهام شرکتهایی که سودهای مطمئنی دارند، در شرایط خوب و بد، شانس موفقیت بیشتری دارند.
ایمنی: سهام شرکتهایی را که عملکرد مالیِ با ثبات و قابل پیشبینی دارند به خوبی میتوان مدیریت کرد و در بلند مدت عملکرد بهتری نسبت به بازار دارند. رشد سود و افزایش قیمت آنها مطابق با انتظارات شما پیش میرود و این یعنی همان ایمنیِ سهام.
رشد: سهامِ دارای نرخ رشد سود سالانهی بالاتر از ۱۲ درصد، عملکرد بالاتر از میانگین متوسط خواهند داشت. از سهامِ دارای نرخ رشد پایین نمیتوان توقع خاصی داشت حتی اگر به تازگی رکورد بالاترین قیمت خود را هم شکسته باشند.سهامِ ایمن که کمتر از قیمت واقعیاشان ارزشگذاری شدهاند و نرخ رشد آنها بالاتر از میانگین متوسط است، گُلِ سَر سبدِ همهی سهامهای دیگر هستند. این سهام هر ساله رکورد بالاترین قیمت خود را میشکنند. از این بهتر هم میشود؟
عملکرد قیمت: اگر میخواهید سهامی داشته باشید که قیمت آنها بالا برود، سهامی بخرید که قیمت آنها در حال بالا رفتن است. بسیاری از سرمایهگذران این ایده را براحتی نمیپذیرند، اما بهترین اتفاق برای سبد سهام شما، داشتن سهامی است که مرتبا رکورد بالاترین قیمت خود را بشکنند.
غربالگریِ لیست اولیهی سهامی که بعد از ۵۲ هفته رکورد بالاترین قیمت خود را شکستهاند با استفاده از این معیارها، فهرست کوتاهی از سهام مناسب و نهایی برای خرید در اختیار شما قرار میدهد. انجام این کار به شکل دستی ساعتها زمان و کار مستمر و طاقتفرسا نیاز دارد.
این دادهها نظریهی ما را مبنی بر این که سهم دارای VST بالا به سرمایهگذاران گردش پایداری از سهمِ با عملکرد بالا میدهد، قوت میبخشد: آنجا که سود حکم فرماست.
سهامِ سوپر استار
برای سوپر استار شدن به چه چیزهایی نیاز است؟ عملکرد ممتاز و عالی داشتن. نه فقط چند روز و چند هفته و حتی یک سال، بلکه باید طی سالیان متمادی عملکردی ممتاز و عالی داشت.
همهی ما میدانیم که علی دایی و مهدی مهدوی کیا یا کریم باقری همگی سوپر استار بودند. عملکرد آن ها قابل مشاهده و مستند بود. آن هابرای مدتِ طولانی ممتاز و عالی عمل می کردند. دنبال کردن امتیازات در دنیای ورزش کار سادهای است اما در دنیای سهام به این سادگی ها نیست.
هیچ استاندارد جهانی برای سنجش عملکرد سهام وجود ندارد. حتی اگر وجود هم داشت، معیارهای خیلی قابل اعتنایی نداشت. پس سهامِ سوپر استار را چگونه شناسایی کنیم؟
ممکن است وسوسه شوید و معیار عملکرد قیمتی را به عنوان تنها ویژگی سهام سوپر استار در نظر بگیرید. اما من سهامِ نامرغوب زیادی دیدهام که با بزرگنمایی به آنها بال و پر داده شده تا تحت تاثیر عملکرد قیمت قرار بگیرند. بنابراین بهتر است نگاهی به پشت صحنه بیندازیم و عامل اصلی را پیدا کنیم.
در دنیای تجارت، کسب درآمد معیار اصلی سنجش عملکرد است. درآمد داشتن، معیارِ برنده یا بازنده بودن، موفق بودن در کار و یا با مشکلات دست و پنجه نرم کردن، زنده ماندن یا مُردن است. اما کسب درآمد برای خلق یک سوپر استار کافی نیست. یک شرکت باید هر سه ماه و به مدت طولانی درآمد زایی داشته باشد. شرکتهایی میتوانند سوپر استار باشند که بطور مدام و با نرخهای قابل توجهی سوددهی بیشتر و بهتری داشته باشند.
رشد سود با نرخ بالا و برای چندین سال کار بسیار دشواری است که مستلزم ترکیب خاصی از مدیریت عالی، تولید محصولات با کیفیت و ارائه خدمات فوقالعاده و بینظیر میباشد.
طبق تعریف ما سهمی سوپر استار است که رتبهبندیِ ایمنی نسبی آن ۲۵/۱ و بالاتر بوده و پیشبینی نرخ رشد سود آن حداقل ۲۰ درصد در سال باشد.
جدول I. پنج سهم سوپر استار را نشان میدهد که بر اساس Value-Safety-Timing رتبهبندی شدهاند.
جدول I. سهامِ سوپر استار منتخب
قیمتها بر اساس قیمت پایان روز کاریِ…
RVارزش نسبی=*
RS ایمنی نسبی=*
RT زمانبندی نسبی=*
VST ارزش-ایمنی-زمانبندی=*
GRT نرخ رشد سود به درصد در سال=
RCE پیشنهادها=
B=خرید
* ارزشهای بالاتر از ۰۰/۱ مطلوب هستند.
همان طور که مقادیر بالای ارزش نسبی نشان میدهد، هر یک از شرکتهای جدول I، پتانسیل افزایش قیمت بالایی دارند. پیشینهی عملکرد مالی بلند مدت آنها بر اساس مقادیر ایمنی نسبی بسیار عالی است و قیمت آنها روند صعودی بسیار خوبی دارد. البته پیشبینی میشود نرخ رشد سودِ سالانهی آن هابسیارباشد. به دلیل عملکرد عالی این سهم، همهی آنها در دستهبندی خرید قرار گرفتهاند؛ همهی آن ها سهام سوپر استار هستند.
چرخهی انتخابات
سود قدرتمندترین عامل موثر بر بازار سهام است. همانطور که ماه باعث جزر و مد اقیانوس ها میشود، سود هم باعث بالا و پایین رفتن قیمت سهام میشود. با افزایش سودِ سهام، قیمت افزایش یافته و با کاهش سود، قیمت سهام نیز کاهش مییابد.
با این وجود نیروی قدرت مند دیگری هم وجود دارد که هر چهار سال یک بار روی سود تاثیر میگذارد، این نیرو همان چرخهی ریاست جمهوری است. صرف نظر از بالا یا پایین رفتن سود، بازار سهام معمولا طی دو سال آخر دولتِ هر رئیسجمهور رو به بهبود میرود.
این پدیده نه اتفاقی است و نه تصادفی، بلکه نتیجهی فشارهای سیاسیای است که سعی در رونق اقتصاد دارند. اقتصاد شکوفا و بازار سهامِ پررونق، عملا انتخاب مجدد دولت فعلی را تضمین میکنند.
بدیهی است، دولتهای در راس کار نه تنها تلاش میکنند در دو سال آخر خدمت شان وجههی بهتری کسب کنند، بلکه برای دو سال اول تصمیمات دشواری هم اخذ میکنند، تصمیماتی از قبیل افزایش مالیات.
با آغاز کمپینهای تبلیغاتی و وعدههای انتخاب مجدد، سرمایهگذاران احساس میکنند که روزهای بهتری در پیش است، بنابراین جای تعجب نیست که عملکرد سال سوم وچهارم بهترین عملکرد را با میانگین سود بالا نشان دهد
اگرچه مطالعهی پدیدههای تاریخی مانند چرخهی ریاست جمهوری سرگرمکننده است، اما سرمایهگذاران با اتکا به اصول بنیادی میتوانند به نتیجهی بهتری برسند و این دقیقا همان کاری است که ما بایدانجام دهیم
سهام، استراتژیها و عقل سلیم
زمانبندی بازار:
سیستمی که هرگز اشتباه نکرده است
عقب ماندن از بازار سرمایه بدترین چیزی است که میتواند برای یک سرمایهگذار اتفاق بیفتد. اما میتوان از وقوع آن پیشگیری کرد.
اشتباهِ مهلک بسیاری از افراد این است که به جای زمانبندی بازار، به پیشبینی بازار می پردازند که کاملا با یکدیگر متفاوتند. زمانسنجهای بازار پیامرسانهای آن هستند. آنها با بررسی شاخصهای فعالیت بازار، صعودی یا نزولی بودن آن را مشخص کرده و یافتههای خود از جهت بازار را در اختیار سرمایهگذاران قرار میدهند.
پیشبینیکنندگان، عوامل اقتصادی و هر آنچه را که فکر میکنند برای پیشبینی روند بازار مهم است، در نظر میگیرند. زمانسنجهای بازار هرگز نباید شکست بخورند. اما همه پیشبینیکنندگان در نهایت ناکام خواهند ماند.
از لحاظ تئوری، پیش بینیِ بازار به مراتب از زمانبندی آن قدرت مندتر است. همه دوست دارند اتفاقات بعدی بازار، زمان این اتفاقات و میزان آنها را بدانند. اما در دنیای واقعی هیچکس گویِ بلورین ندارد تا با آن اتفاقات را پیشبینی کند. پیش بینی بر اساس ناشناختههاست و در نهایت، بروز خطا و اشتباه اجتناب ناپذیر است. این حیطه پُر است از کسانی که پیشبینی میکردند و پیش بینیهایشان اشتباه از آب درآمد. داستانهای آنها مستند و مکتوب وجود دارد و وقتی آن چه پیش بینی کرده بودند اتفاق میافتاد آنها را ستاره تلقی میکردند؛ اما حالا بازنده تلقی میشوند.
این فصل درباره پیش بینی بازار نیست، دربارهی زمان است، یعنی خواندن شاخصهای ما که به ما میگویند چه زمانی بازار سیر صعودی یا نزولی دارد. این فصل دربارهی تشخیصِ نقاط عطف بازار است و اینکه بدانیم چه زمان بیپروا و جسورانه سرمایهگذاری کنیم و چه زمان بصورت تدافعی برخورد کنیم. ما میخواهیم سهام را وقتی بخریم که حداکثر پنج درصد از قیمت آن را بپردازیم و به قیمتی آن را بفروشیم که حداکثر پنج درصد از بالاترین قیمت ممکن، کمتر باشد. آیا چنین کاری امکان دارد؟ بله، به سادگی.
سیستم زمانبندی بازار، که در ادامه آن را توضیح میدهیم، در مارس ۱۹۹۵ ایجاد شده است و به دو شاخص اصلی بستگی دارد:
قیمت کامپوزیت یا به اختصار VVC، که شاخص محاسباتیِ تمام قیمتهای سهام در بانک اطلاعات است، مهمترین شاخصِ مورد استفاده در زمانبندی بازار است. با حرکت شاخصِ VVC در یک جهت معین، میتوانید مطمئن باشید که بازار هم در همان جهت حرکت کرده است.
نسبتِ خرید/فروشِ یا به اختصار BSR، دومین شاخصِ مهم در زمانبندی بازار است. این شاخص تابعِ جهت حرکت قیمتِ VVC است و با سیر صعودی بازار، افزایش یافته و با افت قیمت سهام، کاهش مییابد. این شاخص شدیدا به حرکات داخلی بازار واکنش نشان میدهد. هنگامیکه نسبت خرید به فروش بالاتر از ۰۰/۱ باشد، بازار پر قدرت است. به همین ترتیب، اگر نسبتِ خرید به فروش پایینتر از ۰۰/۱ باشد، بازار ضعیف است.
شاید فکر کنید بازار به شکلی تصادفی حرکت میکند؛ اما اصلا اینطور نیست. علیرغم دورههایی که بازار دستخوش نوسانات هفتگی میشود، اما این تغییرات همیشه در قالب یک گرایش نهایی اتفاق میافتد. این سیستمِ زمانبندی بازار همیشه تمام حرکتهای مهم بازار را به خوبی اطلاع میدهد، بدون اینکه حتی در یک مورد هم اشتباه کرده باشد…و اشتباه هم نخواهد کرد. دلیل آن هم بسیار ساده است: ما بازار را پیشبینی نمیکنیم بلکه آن را دنبال میکنیم. تغییرات بزرگ با حرکتهای کوچک آغاز میشود. از آنجا که ما کوچکترین حرکت بازار را هم دنبال میکنیم، هرگز از یک حرکت بزرگ بیخبر نمیمانیم
سرمایهگذاران آگاه و دانا
دانش قدرت میآورد و قدرت به شما توانایی انجام کارها را میدهد. سرمایهگذاران آگاه و دانا این قدرت را دارند که بدانند چه موقع سهام بخرند، چه سهامی بخرند و کی آنها بفروشند. آنها ریسک را کنترل میکنند و سبد سهام خود را طوری مدیریت میکنند که سوددهی ثابت و پایایی داشته باشد.
دانش، حاصلِ تجربه و اطلاعات است. تجربه را نمیتوان با پول خرید. برای کسب تجربه باید بهایی پرداخت شود که ارزان هم نیست. زمانً و رنجِ آموختن از ناکامیهایمان، همان قیمتی است که برای کسب تجربه میپردازیم. تجربه، حاصل درگیر شدن هر شخص با مسائل است.
از طرف دیگر، اطلاعات را میتوان با پول خرید. اطلاعات را دیگران در اختیار ما قرار میدهند. اما یک مشکل وجود دارد. ما نمیتوانیم از معتبر بودن اطلاعاتی که دریافت میکنیم، مطمئن باشیم. گاها اطلاعاتی غلط ارائه میشوند. سرمایهگذاران غالبا به اشتباه فکر میکنند اطلاعات خریدهاند، در حال یکه آنچه بابت آن هزینه کردهاند، فقط مشتی از دادهها است. دادهها و اطلاعات کاملا با هم متفاوت هستند. دادهها در واقع نوعی کالا و متاع است با مستنداتی گنگ و خاموش از گذشته. اطلاعات، محصولی با ارزش افزوده است که برای آینده مفید میباشد.
اطلاعات از تجزیه و تحلیل دادهها به دست میآید و به اندازهی دادهها و تجزیه و تحلیلهایی که از آن بدست آمده، کارایی دارند. ممکن است یک گزارش سالانهی واحد را هزاران سرمایهگذار بخوانند. هر یک از آنها گزارش را تجزیه و تحلیل کرده و دیدگاه متفاوتی از عملکرد شرکت ترسیم میکند. آنها که تجربهی بیشتری دارند و از مهارت و یا آموزش ویژهای برخوردارند، به احتمال زیاد دادهها و اطلاعات را بهتر ارزیابی میکنند. سایرین بیشتر در ارزیابیهای خود اشتباه کرده و تصمیمات اشتباه و تاسفبار میگیرند.
سرمایهگذاران تشنهی اطلاعات هستند. آنها به منظور یادگیریِ هرچه بیشتر، کتاب، مجله و روزنامه میخوانند، تلویزیون تماشا میکنند، در سمینارها شرکت میکنند و عضو گروههای سرمایهگذاری در سایت ها و انجمن های اینترنتی یا شبکه های اجتماعی میشوند. به نظر میرسد جهان مملو از اطلاعات است؛ اما یافتن اطلاعات درست کار سختی است.
سرمایهگذاران آگاه و دانا میدانند تا زمانیکه روابط علت ومعلولی درون دادهها آزمایش وتایید نشده باشد، نمیتوان از صحت اطلاعات مطمئن بود. تحلیل فنی و بررسی گذشته ی داده های قیمتی، ابزار قدرت مندی برای تجزیه و تحلیل است؛ اما تنها ابزارِ موجود نیست؛ عقل سلیم مهم ترین دارایی شماست.
بیشترِ آنچه به عنوان اطلاعات دریافت میکنیم، قابل اطمینان نیست. این به اصطلاح «اطلاعات» یا به واسطهی تجزیه و تحلیل نادرست و ناکافی و یا طرحی آگاهانه برای این که سرمایهتان را از چنگ شما در بیاورند، خدشهدار شده است. هوشیاری خریدار، اهمیت ویژهای در بازارهای مالی دارد.
در انتخاب سهام، وظیفهی اصلی شما ارزیابی اطلاعات است. با اینحال، بسیاری از سرمایهگذاران تصور میکنند مهارتهای لازم را دارند و ترجیح میدهند خودشان دادهها را تجزیه و تحلیل کنند. تا وقتیکه آنها زمان، منابع و مهارت مورد نیاز برای رسیدن به نتایج موثق و معتبر را داشته باشند، مشکلی وجود نخواهد داشت. سرمایهگذاران آگاه میتوانند با طرح سوالات مناسب، در وقت خود صرفه جویی کرده و نتایج بسیار خوبی کسب کنند. آیا میتوانید به سوالات زیر در مورد سهام موجود در سبدِ سهامِ خود پاسخ دهید؟
* آیا این شرکت درآمد دارد؟
* ارزش واقعی این سهم چقدر است؟
* آیا این سهم بیشتر و یا کمتر از قیمت واقعیِ آن ارزشگذاری شده است؟
* ایمنی این سهم چقدر است؟
* آیا قیمت سهم موردنظر در حال افزایش است یا کاهش؟
* سود پیش بینیشدهی آن برای هر سهم چقدر است؟
* نرخ رشد سود برآورده شده برای آن چه میزان است؟
* رشد آن در مقایسه با نسبت P/E چقدر است؟
* سود هر سهم آن چقدر است؟
* ایمنی سود این سهم چقدر است؟
* سرعت رشد سود سهم چقدر است؟
* آیا این سهم با اهداف ریسک و پاداش من هم خوانی دارد؟
* آیا الان باید این سهم را بخرم؟
* چه موقع باید آن را بفروشم؟
باید به همهی این سوالات بصورت منظم، عینی و با استدلال منطقی پاسخ داد. این پاسخها را با پاسخ سایر منابع معتبر مقایسه کنید کار درست همین است. استفاده از منابع دیگر به شما قدرت بیشتری میدهد تا بتوانید سهام مناسب را انتخاب کرده و درست تصمیم بگیرید. با این کار میتوانید سبد سهام خود را طوری مدیریت کنید که سود ثابت و پایایی داشته باشد. با تلفیق تجربه و اطلاعات خوب، شایستگی لازم برای پیوستن به طبقهی نخبهی سرمایهگذاران آگاه را کسب خواهید کرد.