تحلیل فاندامنتال یا همان تحلیل بنیادی چیست و چه کاربردی دارد؟

تحلیل فاندامنتال یا همان تحلیل بنیادی چیست و چه کاربردی دارد؟

فهرست مطالب

تجزیه و تحلیل پایه (بنیادی) ارز دیجیتال یک روش تحلیل بازار برای تعیین بهترین زمان برای خرید و فروش بیت کوین، ترون، اتریوم و سایر ارزهای دیجیتال است.

اطلاعات دقیقی از معاملات و سودآوری در بازارهای سنتی مانند بورس اوراق بهادار و بازارهای جدید مانند ارزهای دیجیتال در دسترس نیست.

اگر چنین علمی وجود داشت، مسلماً بهترین بازیگران وال‌استریت از این علم برای توسعه و استفاده از فرمول های دقیق برای محاسبه بهترین زمان خرید و فروش بیت کوین یا هر ارز دیجیتال دیگری استفاده می کردند. ما در حال حاضر به جای فرمول های محاسباتی که توسط معامله‌گران و سرمایه گذاران استفاده می شود، ابزارها و روش های معاملاتی مختلفی مانند تحلیل پایه یا تحلیل بنیادی داریم.

از نظر تکنیک ها، استراتژی ها و ابزارهای تحلیل، بازارهای سنتی مانند بورس و بازارهای نوظهور مثل ارز دیجیتال در همین وضعیت قرار دارند. ابزارها را می توان به دو دسته کلی تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی تقسیم کرد. در این مقاله پس از بررسی تحلیل بنیادی به مقایسه آن با تحلیل تکنیکال از نظر کاربرد، مزایا و معایب می پردازیم.

آشنایی با تحلیل فاندامنتال یا بنیادی

بنجامین گراهام و دیوید داد  در سال 1934 کتابی به نام تحلیل امنیتی  اصول و تکنیک Security Analysis منتشر کردند که انجیل ارزش گذاری اوراق بهادار نامیده می شود. تا به امروز، سرمایه گذاران دارایی های مالی را با استفاده از دستورالعمل های ذکر شده در این کتاب حسابرسی می کنند. به عنوان مثال، هنگام اندازه گیری سهام، باید نسبت هزینه به سود(P/E) را مقایسه کنید.

تحلیل پایه روشی برای تعیین ارزش ذاتی یک دارایی مانند سهام یا ارز دیجیتال است. این رویکرد گزارشگری مالی، عوامل خارجی، رویدادها و روندهای صنعت را ترکیب می کند. به خاطر داشته باشید که ارزش ذاتی یا ارزش واقعی  یک سهم حقوق مالکیت آن بلافاصله تغییر نمی کند. چنین تحلیلی به شما کمک می کند تا اجزای کلیدی شرکت را شناسایی کرده و ارزش واقعی شرکت را بر اساس عوامل کوچک و اقتصادی تحلیل کنید.

کسانی که علاقه مند به سرمایه گذاری در یک شرکت هستند را در نظر بگیرید. اول اینکه آنها می‌توانند مواردی مانند درآمد شرکت، ترازنامه، صورت های مالی و جریان های نقدی را در آن ببینند. سپس از صحت مالی اطلاعات، اطمینان حاصل کنید. قبل یا بعد از این ارزیابی ها، آنها می توانند به شرکتی که در آن فعالیت می کنند، نگاه کنند. تحقیقات بعدی به سوالاتی مانند رقبا، جوامع هدف و نرخ رشد یا کاهش صنعت می پردازد. حتی می توانید جستجوی خود را گسترش دهید تا ایده های اقتصادی مانند نرخ بهره و تورم را نیز در بر گیرد.

موارد ذکر شده در بالا بسیار زیاد شناخته شده است. سرمایه گذار شروع به تحلیل تکنیکال با یک شرکت می کند و سعی می کند دانش خود را از اقتصاد افزایش دهد. اما رویکرد مخالف هم وجود دارد. نتایج مشابهی را با رویکرد بالا به پایین دریافت خواهید کرد.

در تحلیل اصلی، هدف نهایی تجزیه و تحلیل ارزش ذاتی یک سهم و مقایسه آن با ارزش فعلی است. اگر ارزش ذاتی بالاتر از ارزش فعلی باشد، می توان نتیجه گرفت که ارزش سهم ارزان تر است. برعکس، اگر ارزش ذاتی کمتر از ارزش فعلی باشد، ارزش فعلی سهم گرانتر در نظر گرفته می‌شود. با این اطلاعات می‌توانید تصمیمی آگاهانه برای خرید یا فروش این ارز دیجیتال بگیرید. همانطور که گفتیم روش مورد بحث را می توان در همه بازارها از بورس گرفته تا فارکس ارز‌دیجیتال اعمال کرد، البته هر کدام رویکرد متفاوتی دارند.

پس 3 داده در تحلیل تکنیکال دخالت دارد

تحلیل فاندامنتال یا همان تحلیل بنیادی چیست و چه کاربردی دارد؟

  • داده های تاریخی برای بررسی وقایع گذشته
  • اطلاعات در دسترس عموم در مورد شرکت، اظهارات ارائه شده توسط مدیریت و دیگران در مورد آن
  • اطلاعات به صورت عمومی در دسترس نیست، اما اطلاعات مفیدی است، مانند نحوه مدیریت بحران، رویدادها و سایر موارد توسط یک مدیر بحران

تجزیه و تحلیل درون بازار معمولاً شامل بررسی عناصر مختلف قیمت سهم است، از جمله:

  • عملکرد کلی صنعتی که شرکت در آن فعالیت می کند
  • محیط سیاسی داخلی
  • قراردادهای تجاری مرتبط و سیاست خارجی
  • بیانیه های مطبوعاتی که توسط این شرکت منتشر شده است
  • صورتهای مالی شرکت
  • رقبا را تحلیل کنید
  • اخبار مربوط به شرکت وتجارت آن

اگر عوامل بنیادی یک شرکت تأثیر منفی نشان دهند، احتمالاً قیمت سهام آن کاهش می یابد. از سوی دیگر با اطلاعات مثبتی مانند انتشار گزارش درآمد مثبت، قیمت بورس افزایش خواهد یافت.

شاخص های تحلیل پایه بازارهای سنتی

همانند تحلیل تکنیکال، تحلیل پایه نیز ابزارها و مراجع منحصر به فرد خود را دارد. در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم. در برخی موارد، هر یک از این پیوندها را با جزئیات بیشتری بررسی خواهیم کرد.

درصد سود هر سهم (Earnings Per Share)

این معیار که به عنوان EPS شناخته می شود، یک عامل خاص در تعیین سودآوری یک شرکت است. این شاخص نشان می دهد که چه بخشی از سود شرکت به تک تک  سهام تخصیص می‌یابد. فرمول محاسبه در قالب (کل سهام / سود خالص شرکت)  بسیار ساده است.

در تحلیل بنیادی دیگری با مثالی ساده درباره EPS بیشتر خواهید آموخت.  فرض کنید سود خالص 200000 سهم شرکت 1 میلیارد دلار است. در این صورت سود سهام به ازای هر سهم 5 دلار خواهد بود. اگرچه محاسبه سود هر سهم ممکن است ساده به نظر برسد، اما همچنان یک معیار قوی برای درک بهتر پتانسیل دارایی ها است. هنگامی که EPS یا هر دارایی دیگری از یک شرکت بالا باشد و به ویژه در حال رشد باشد، این گزینه سرمایه گذاری جذاب تری برای فعالان داخل بازار است.

البته مانند سایر ابزارها و اندیکاتورها، نمی توان تنها به درآمدزایی یا EPS اعتماد کرد. به عبارت دیگر نمی تواند تنها عامل ارزیابی آینده یک دارایی و خرید آن باشد. این معیار که ساده به نظر می رسد، اما در کنار سایر معیارها کارایی را نشان می دهد.

نسبت قیمت به درآمد (Price-To-Earnings Ratio)

نسبت قیمت به سود یا P/E یکی از ابزارهای مهم در ارزیابی سهام شرکت ها است. این نسبت با تقسیم قیمت فعلی سهام بر اساس یک مدل EPS / قیمت سهام به دست می آید. ابتدا، ما با تجزیه و تحلیل اولیه نحوه محاسبه درآمد سرانه آشنا شدیم.

شرکت بالا با 200000 سهم و 1 میلیارد دلار درآمد خالص مثال زدیم به یاد بیاورید 5 EPSدلار بود. اگر قیمت هر سهم این شرکت 10 دلار باشد، نسبت P/E برابر با 2 خواهد بود. اما این عدد به چه معناست؟ این شاخص به شدت به تحقیقات دیگر وابسته است. به عبارت دیگر، هیچ نتیجه خاصی از عدد به دست آمده از P/E در تحلیل بنیادی نمی توان گرفت.

نسبت قیمت به درآمد (Price-To-Earnings Ratio)

بسیاری از معامله گران از P/E برای تعیین اینکه قیمت فعلی بالاتر یا کمتر از ارزش ذاتی آن است استفاده می کنند. نسبت بالاتر به این معنی است که دارایی های مورد نظر گران تر هستند. از طرف دیگر، همیشه خوب است که نسبت قیمت به درآمد شرکت ها در یک صنعت خاص را مقایسه کنید و ببینید که نرخ P/E کدام شرکت کم و برای سرمایه گذاری مناسب است. در نظر داشته باشید که این قانون همیشه پاسخگو نیست، بنابراین تاکید می کنیم که بهترین راه حل در تحلیل بنیادی استفاده از این ابزار در کنار سایر ابزارهای کمی و کیفی است.

رابطه بیین قیمت و ارزش دفتری (Price-To-Book Ratio)

P/B  قیمت سهم را نسبت به ارزش دفتری آن تعیین می کند. ارزش دفتری از تقسیم حقوق صاحبان سهام (کل دارایی ها) بر تعداد سهام شرکت به دست می آید.  نتیجه ارزش ترازنامه شرکت را نشان می‌دهد. نسبت P / B به عنوان “ارزش دفتری / سهم / قیمت سهام” محاسبه می‌شود‌.

برای درک بهتر، مثال بالا را در نظر بگیرید. تصور کنید ارزش دفتری کل شرکت مورد نظر 500000 دلار است. از سوی دیگر در مجموع 200 هزار سهم به این شرکت عرضه شد. با در نظر گرفتن این موضوع، ارزش کتابی بر اساس تحلیل بنیادی 2.5  دلار به ازای هر سهم است. با قیمت سهم (معادل 10 دلار) و ارزش دفتری هر سهم (2.5 دلار) می توان نسبت P / B را محاسبه کرد و برای یک شرکت معین 4 است.

عدد به دست آمده از معامله گران قابل قبول است زیرا نشان می دهد در شرایط و زمان فعلی هر سهم 4 برابر بیشتر از ارزش واقعی سهام روی کاغذ معامله می شود. در نتیجه، قیمت واقعی گران است (و بالاتر از ارزش ذاتی) اگر نسبت P/B کمتر از 1 باشد، سهم مورد نظر ارزان و مناسب برای سرمایه گذاری است.

به خاطر داشته باشید که استفاده از نسبت P / B در تحلیل پایه برای شرکت های بزرگ اعمال می شود و برای شرکت های کوچک با دارایی های کوچک احتمال خطا افزایش می یابد.

مقایسه تحلیل پایه با تحلیل تکنیکال

افرادی که تازه وارد بازارهای مالی مانند بورس ها، فارکس، به ویژه ارزهای دیجیتال، اغلب با استراتژی معاملاتی خود گیج می شوند. تحلیل پایه و تحلیل تکنیکال بر استفاده از روش‌ها، ابزارها و تکنیک‌های مختلف تمرکز دارد تا بتواند عوامل متعددی را تحلیل کند. واضح است که تجزیه و تحلیل انتقادی و فنی پشتیبانی بازاریابی را برای اطلاعات فراهم می کند. با این اطلاعات، بهترین زمان برای خرید و فروش را خواهید داشت، اگرچه این تضمین نمی شود. در رابطه با موارد فوق بهترین دوره چیست؟

قبل از پاسخ دادن، باید به نتایج و داده‌های حاصل از تحلیل فاندامنتال و همچنین رقبا نگاه کنید تا تصمیم درستی بگیرید. تحلیلگران بنیادی معتقدند که قیمت فعلی یک دارایی لزوما منعکس کننده ارزش واقعی آن نیست. این ایدئولوژی ها و دیدگاه ها اساس تصمیمات سرمایه گذاری در تحلیل بنیادی را تشکیل می دهند.

از سوی دیگر، تحلیلگران با تحلیل بنیادی مخالف هستند و معتقدند با بررسی عملکرد و حجم گذشته قیمت‌ها، می‌توان حرکت‌های آتی قیمت را تا حد زیادی تعیین کرد. برخلاف عاشقان، آنها بر نمودارها، الگوها و روندهای بازار بدون انجام تحلیل های بنیادی مانند مطالعه عوامل خارجی تمرکز می کنند. هدف یک تحلیلگر فنی شناسایی نقاط ورود و خروج ایده آل (زمان خرید و فروش) یک دارایی است.

 

طرفداران فرضیه بازار کارآمد استدلال می کنند که موفقیت بازار را نمی توان صرفاً با تکیه بر تحلیل تکنیکال به دست آورد. از این نظر، بازار پایدار بازاری است که در آن اطلاعات با نرخ بالایی بر قیمت سهام تأثیر می گذارد و خود قیمت ها با این اطلاعات سازگار می شوند.

از زمان شکل‌گیری هر دو روش، معامله‌گران به این نتیجه رسیده‌اند که در همه بازارها، به‌ ویژه ارزهای دیجیتال، هیچ استراتژی بهتر از ترکیب تحلیل تکنیکال و بنیادی وجود ندارد، زیرا این دو روش به ما درک خوبی از حوزه‌های مختلف بازارمالی می‌دهند. دور از انتظار نیست که افراد سبک معاملاتی خود را داشته باشند و از آن استفاده کنند، اما در عمل بسیاری از معامله گران از یک یا ترکیبی از این دو روش تحلیل در معاملات خود استفاده می کنند. این روش هم در تحلیل کوتاه مدت و هم در بلندمدت قابل استفاده است.

 

تحلیل اساسی وپایه بازار پولی دیجیتال

در بازار ارزهای دیجیتال، همه تراکنش ها به طور کلی “مسئول” بلاک چین هستند و بنیانگذاران باید به مردم در مورد نقشه راه اطلاع دهند. با این حال، از نظر تئوری، سرمایه‌گذاران باید دیدگاه‌های خود را در مورد طرح‌های ارز دیجیتال مرتبط توسعه دهند، اما معیارهای مورد استفاده بسیار متفاوت از بازارهای سنتی است. در زیر تعدادی از محبوب ترین و پرکاربردترین ابزارها در تحلیل پایه ارزهای دیجیتال را بررسی خواهیم کرد.

 

معیارهای بلاک چین (درون زنجیره) در تحلیل اساسی ارزهای دیجیتال

بلاک چین یک منبع ارزشمند است، اما پردازش دستی از داده های خام می تواند زمان و منابع زیادی را به خود اختصاص دهد. خوشبختانه، رابط های برنامه نویسی مختلف (API) ابزارهایی را برای بهبود تصمیمات سرمایه گذاری ارائه کرده اند. اصطلاحات اساسی برای تحلیل پایه ارز دیجیتال شامل نرخ هش ریت، وضعیت و آدرس فعال، و ارزش تراکنش و کمیسیون است.

هش ریت یا نرخ هش

بلاک چین نقش مهمی در امنیت شبکه ایفا می کند و بررسی کامل تحلیل داده های آن بسیار ارزشمند است. بیت کوین و اتریوم دو نمونه از ارزهای مبتنی بر ارز دیجیتال (PoW) هستند. در الگوریتم اعتبارسنجی، ماینرها باید مشکلات محاسباتی را حل کنند و در عین حال از حملات مخرب با هدف به دست آوردن 51 درصد از ظرفیت شبکه اجتناب کنند.

جمع آوری 51 درصد از قدرت محاسباتی شبکه که حمله 51 درصدی نامیده می شود، به مهاجم اجازه می دهد تا یک تراکنش را کنترل یا تعلیق کند و دو برابر هزینه کند (دابل اسپندینگ) را به فرد حمله کننده بدهد.

درجه هش  ریت بر اساس داده های در دسترس عموم در بلاک چین محاسبه می شود، اما فرکانس هش واقعی هرگز به طور دقیق تعیین نمی شود. با این حال، هش ریت یکی از معیارهای سلامت پروژه ارزهای دیجیتال برای سرمایه گذاران ارز دیجیتال است. هرچه این درصد بیشتر باشد، ماینرها انگیزه بیشتری برای عملیات استخراج دارند.

سه ابزار مفید برای تجزیه و تحلیل در زنجیره ارز دیجیتال:

  1. (کوین متریکسio) 
  2. (گلس نودcom) 
  3. (اینتود بلاکcom) 

آمار درون زنجیره ای شامل تمام اطلاعات مربوط به شبکه پروژه و بلاک چین است و معیار خاصی نیست. بنابراین هر ارز دیجیتال می تواند معیارهای متفاوتی در زنجیره داشته باشد. متاسفانه، به دلیل عدم شفافیت در بسیاری از بلاک چین ها به جز بیت کوین و اتریوم، بررسی معیارهای سایر ارزهای دیجیتال کمک چندانی به تحلیلگران نمی کند. در اینجا برخی از معیارهای کلیدی زنجیره ای برای اکثر ارزهای دیجیتال آورده شده است.

تعداد معاملات

تعداد معاملات گاهی اوقات می‌تواند معیار خوبی برای فعالیت شبکه باشد، اگرچه تراکنش‌های مصنوعی مرتبط با سیستم می‌تواند تجزیه و تحلیل را دشوار کند. به طور کلی، با معامله (یا استفاده از میانگین متحرک) تراکنش ها برای بازه های زمانی مشخص، می توان الگوی تغییرات فعالیت شبکه را در طول زمان بررسی کرد.

اهمیت تراکنش ها

توجه داشته باشید که ارزش معامله نباید با تعداد آنها اشتباه گرفته شود. قیمت کالا، مقدار کالای فروخته شده در یک بازه زمانی معین را به ما نشان می دهد. به عنوان مثال، اگر تمام 10 ارز اتریوم ارسال شده باشد که هر کدام 50 دلار در روز هزینه دارند، می توان گفت که معامله روزانه 500 دلار بوده است.

نشانی های فعال

آدرس‌های فعال، آدرس‌های بلاک چینی هستند که برای مدت زمان مشخصی فعال بوده‌اند. برای محاسبه این آدرس ها می توان از روش های مختلفی استفاده کرد. اما محبوب ترین روش در بین معامله گران، محاسبه فرستنده و گیرندگان هر تراکنش به صورت منظم (مانند روزانه، هفتگی یا ماهانه) است. البته برخی از افراد ترجیح می دهند به جای هر عملیات تعداد آدرس های منحصر به فرد را با هم بررسی کنند و تعداد کل این آدرس ها را در طول زمان محاسبه کنند.

نرخ هش و ارز دیجیتال مشخص شده است!

مدارهای بلوکی امروزه از الگوریتم های قراردادی متفاوتی استفاده می کنند و هر یک از این الگوریتم ها مجموعه قوانین خاص خود را دارند. با توجه به اینکه این الگوریتم ها نقش مهمی در امنیت شبکه ایفا می کنند، تجزیه و تحلیل کامل داده های مرتبط می تواند برای تحلیل های اولیه مفید باشد.

سخن پایانی

اگر تحلیل اولیه در حوزه ارزهای دیجیتال به درستی انجام شود، می تواند دیدگاه بسیار ارزشمندی را در اختیار ما قرار دهد. نگرشی که حتی تحلیل تکنیکال هم نمی تواند بدهد. توانایی تشخیص قیمت بازار از ارزش “واقعی” شبکه یک قابلیت تجارت بزرگ است.
مانند بسیاری از استراتژی های معاملاتی، هیچ راه حل واحدی وجود ندارد که بتواند تمام نقاط تحلیل بنیادی را برای همه موقعیت های ممکن پوشش دهد.

همانطور که در تحلیل تکنیکال بیان شد، بهترین استراتژی استفاده از دو روش مجاور است. با ترکیب تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی با تحلیل عمیق، فروشندگان می توانند بهترین منابع را تعیین کنند. ترکیب دو روش تحلیل راه حلی محبوب برای افراد فعال در بازار سنتی و حتی در بازار ارز دیجیتال است.

در نظر داشته باشید که با ظهور بازار ارزهای دیجیتال، این احتمال وجود دارد که پس از تحلیل فاندامنتال به نتایج دلخواه نرسید. همیشه خودتان تحقیقات لازم را انجام دهید و به فکر تقلید از دیگران نباشید. داشتن استراتژی مدیریت ریسک درست، محتاطانه، منطقی و به خصوص منحصر به فرد قبل از خرید یک ارز دیجیتال، کلید موفقیت تحلیل بنیادی شما است.

اشتراک گذاری

با نظر سنجی به ما کمک کنید تا بهترین محتوا را برای شما آماده کنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *